الموضوع: سلسله گفتگوهای امام مهدی و طرید پیرامون امامت و فتوا درمورد وحی تفهیم

النتائج 1 إلى 5 من 5
  1. افتراضي سلسله گفتگوهای امام مهدی و طرید پیرامون امامت و فتوا درمورد وحی تفهیم

    سلسله گفتگوهای امام مهدی و طرید پیرامون امامت و فتوا درمورد وحی تفهیم


    - 1 -
    الإمام ناصر محمد اليماني
    26 - محرم - 1430 هـ
    23 - 01 - 2009 مـ
    ۴-بهمن-۱۳۸۷ه.ش.
    08:02 بعد از ظهر
    ــــــــــــــــــــ
    ـ

    دلایل تو برای امامتت چیست ؟

    بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على مُحمد وآله الطيبين الطاهرين والتّابعين للحقّ إلى يوم الدين، وبعد..
    سوال ۱ـ این که تو امام هستی به چه معناست؟
    جواب ۱- برادر گرامی خداوند مرا امام متقیان قرار داده است تا بر اساس بصیرت آمده از جانب او یعنی کتاب خدا و سنت حق رسولش مردم را به سوی خدا دعوت کنم؛ خداوند مرا امام متقیان قرار داده است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا} صدق الله العظيم [الفرقان:٧٤].
    سوال ۲- ادله‌ی امامت تو کدامند؟
    جواب ۲- دلیل من برای این که خداوند مرا به عنوان امام مردم برگزیده این است که دانش مرا بر تمام علمای امت فزونی بخشیده و عالمی نیست که از قرآن با من مجادله کند؛ مگر این که در برابرش از آیات محکم قرآن حجت بیاورم تا جایی که کاملا تسلیم شود. خداوند «برتری علمی» را ادله خلافت قرار داده است از اولین خلیفه یعنی آدم تا خاتم خلفای الهی، امام مهدی حق پروردگارعالمیان و از آنجا که خداوند آدم را به عنوان خلیفه خود در زمین برگزید؛ پس به او بیش از ملایکه‌ای که در مورد گزینش آدم نظری دیگر داشتند؛ دانش عنایت فرمود. سپس خداوند در برابر آنان حجت اقامه کرد و تمام أسماء(خلفای الهی) را به او آموخت و به ملایکه فرمود:
    {فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأسماء هَٰؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿٣١﴾ قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ﴿٣٢﴾ قَالَ يَا آدم أَنْبِئْهُمْ بِأسمائهم}
    صدق الله العظيم [البقرة]
    اینجا خلافت آدم ثابت می‌شود؛ همانا که خداوند دانش او را نسبت به تمام ملایکه فزونی بخشید تا این برهان خلافت و مُلک باشد و این خداوند است که مُلک خود را به هرکس که بخواهد عطا می‌نماید{ اشاره به آیه کریمه سوره بقره: وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ } و نه ملایکه و نه جن و نه انس حق دخالت ندارند و در برابر خلیفه پروردگارشان جز «سمعا و طاعة» چیزی ندارند. هیچ کس اجازه ندارد به جای خداوند خلیفه‌ی او را برگزیند ولو از انبیاء باشد؛ او هم چنین اختیاری ندارد؛ چون انتخاب خلیفه خداوند، تنها با مالک الملک است که آن را به هرکس که بخواهد عطا می‌نماید. به طالوت خلیفه خدا بر بنی اسراییل بنگر؛ نبیّشان، او را انتخاب نکرده بود؛ وقتی از نبیّشان خواستند کسی را به رهبری آنان برگزیند تا برای -جهاد- در راه خدا قیادت آنان را برعهده گیرد؛ خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّىٰ يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصطفاه عَلَيْكُمْ وَزاده بسطةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ} صدق الله العظيم [البقرة:٢٤٧].
    پس از خلال این آیات محکم درمی‌یابیم که برگزیدن خلیفه؛ مختص خداوندِ «مالک الملک» است که ملک خود را به هر کس که بخواهد عطا می‌کند. و به این ترتیب خداوند به مردم یاد داد چگونه خلیفه‌ای را که به سویشان می‌فرستد؛ بشناسند. نشانه این است که خداوند با برهان خلافت به او یاری خواهد رساند و به او بیش از تمام کسانی که او مَلِک آنان است دانش عطا می‌کند تا بر اساس آن چه که خداوند نازل نمود و به او یاد داده‌است، میان آنها حکم نماید. اگر امام ناصر محمد یمانی به حق خلیفه‌ای باشد که پروردگار عالمیان در زمین برگزیده؛ حتماً باید به او بیش از تمام علمای مسلمین دانش عنایت کرده باشد تا در تمام موارد اختلاف؛ با برهان علمی از آیات کتاب خدا و سنت حق رسولش، میان آنان حکم کند.
    سوال ۳- چه کسی تو را منصوب کرده است؟
    ۳- خداوند مالک الملک مرا منصوب کرده است؛ خداوندی که ملک خود را به هرکس که بخواهد عطا می‌نماید. تصدیق قاعده خلافت در کتاب خداوند:
    {قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصطفاه عَلَيْكُمْ وَزاده بسطةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ} صدق الله العظيم [البقرة:٢٤٧].
    سوال ۴- یمانی یعنی چه و چطور می‌توانی ثابت کنی یمانی هستی؟
    جواب ۴- یمانی یعنی کسی که اهل یمن باشد؛ همان طور که یک مصری از مصر و یا فلسطینی از فلسطین است و این که چه چیزی ثابت می‌کند من یمانی هستم؛ من یمانی‌ام چون از یمن بوده و در یمن زندگی می‌کنم؛ پدرم یمانی است؛ جدم یمانی است و آقای من جد اندر جد از بزرگان یمانی هستند.
    سوال ۵- این که تو مهدی هستی یعنی چه؟
    جواب ۵- یعنی من مردم را به صراط مستقیم دعوت می‌کنم و مسلمانان را در تمام موارد اختلافشان، به سوی حق راهنمایی می‌نمایم. و همه‌ی مردم را به سوی حق هدایت کرده و با برهان علمی از پروردگار عالمیان در آیات محکم قرآن حکیم؛ راه حق را به آنان نشان می‌دهم.
    سوال ۶- تو را چه کسی هدایت کرده است؟
    جواب ۶- پروردگارم، مراا هدایت نموده است و مرا برگزیده و با آیات خود مرا از یقین کنندگان قرار داده‌است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أئمة يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآياتنَا يُوقِنُونَ} صدق الله العظيم [السجدة:٢٤].
    سوال ۷- چگونه هدایت شدی؟
    جواب ۷- من بعد از آن به سوی حق هدایت شدم، که به دنبال حق می‌گشتم و در آرزوی یافتن حق بودم و هیچ چیز غیر از حق نمی‌خواستم؛ و حق مرا به سوی خود هدایت کرد. تصدیق وعده‌ی حق خداوند در این فرموده:
    {وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ} صدق الله العظيم [العنكبوت:٦٩].
    سوال ۸-
    چطور ثابت می‌کنی که امام مهدی؛ دوازدهمین امام هستی و امامی که قبل از تو بود کیست که خبر تو و آمدنت را داد؟
    جواب ۸- من در مورد ائمه هیچ چیز نمی‌دانستم و دانش من در حد عامه‌ی مسلمانان بود و از علما نبودم. شبی دیدم در وسط ده مرد قرار دارم که دایره‌وار ایستاده بودند. به آنان گفتم مرا نزد امام علی بن ابی طالب ببرید؛ یکی از آنان که مقابل من بود برگشت و یک گام بله عقب و یک گام به کنار برداشت و گفت: این امام علی بن ابی طالب است؛ او خارج از آن دایره بود. من به سوی او رفته و دستش را با دو دستم گرفته و به او گفتم: مرا نزد مُحمدٍ رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم، ببر و او مرا به کنار ستونی برد که در وسط اتاقی بود که در آن بودیم و مُحمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم، آنجا بود. من در برابر ایشان زانو زدم و سرم را در گردن ایشان گذاشته و بارها بر آن بوسه زدم و در کنارش نشستم. ایشان بود که در مورد من فتوا داد. اما مُحمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم، می‌داند رؤیا تنها به صاحب آن اختصاص دارد ولی فرمود:
    [وما جادلك أحد من القرآن إلا غلبته].
    [ و کسی نیست از قرآن با تو مجادله کند؛ مگر بر او غلبه کنی]
    رؤیای حق پایان یافت.
    از این رؤیا دانستم آن ده نفری که دایره‌وار مرا احاطه کرده بودند؛ ائمه آل بیت از ذریه امام علی بن ابی طالب هستند و اما امامی که بعد از رسول خدا؛ خلیفه مردم بود خارج دایره ده نفره قرار داشت و باهم یازده نفراز ائمه آل بیت می‌شدند و دانستم من امام دوازدهم از آل بیت و از ذریه امام علی بن ابی طالب علیه الصلاة و السلام هستم وما و محمد رسول الله -صلّى الله عليه وآله وسلّم- همگی در خانه‌ای به شکل یه اتاق بزرگ بودیم و خداوند شاهد و وکیل سخنان من است.
    اما ای پرسش‌گر؛ من تو را برحذر می‌دارم، تا زمانی که در عالم واقعیات؛ درست بودن رؤیا برایت ثابت نشده باشد؛ نباید مرا به عنوان مهدی منتظر امام دوازدهم از آل بیت پاک ومطهر شناخته و تصدیق کنی. یعنی باید در عالم واقعیات ثابت شود که خداوند در بیان حق ذکر-قرآن- دانش بیشتری به من عطا نموده و عالمی نیست که از قرآن با من مجادله کند و من با برهان علمی حق و قانع کننده، بر او چیره نشوم به طوری که دیگر نتواند با من جدال کرده و کاملا تسلیم شود؛ اگر به قرآن عظیم ایمان داشته باشد....چون محمد رسول الله -صلّى الله عليه وآله وسلّم- در رؤیا به من فرمود کسی نیست که با قرآن با من مجادله کند و بر او غالب نشوم. یعنی عالمی نیست که با قرآن با من مجادله کند؛ مگر این که با برهان علمی بر اوغالب شوم و قضاوت و حُکم با میز گفتگویی است که بر اساس برهان علمی برای بیان حق ذکر بر سر آن گفتگو می‌شود. آیا کسی هست که پند گیرد و تصدیق کند من امام مهدی منتظر امام دوازدهم از آل بیت مطهرم؟
    خداوند و رسولش نام آنان را به من نیاموختند؛ چون نام آنها برایم مهم نیست؛ بلکه حکمت در روشن شدن تعداد آنها بود تا بدانم من دوازدهمین امام از آل بیت مطهرم؛ واگردر حال حاضر زندگی می‌کردند؛ همگی کاری جز پیروی از من نداشتند و بالاتر از هر صاحب علمی؛ عالمی هست.
    سوال ۹- من موحد و یکتا پرست خداوند عزوجل هستم و اشهد أن لا اله الا الله؛ آیا واجب است به تو ایمان بیاورم و چرا؟
    جواب ۹- بله ایمان به امر و دعوت من واجب است و شرط شما بر ما این است که باید ببینید خداوند رؤیای مرا درعالم واقعیات به حق تصدیق کرده و از نظر علم بیان ذکر-قرآن- به حق مرا بر تمام علمای مسلمین برتری داده است تا پراکندگی شما را از بین برده و شکست شما را جبران کنم و در تمام مواردی که دچار اختلاف هستید؛ به حق میان شما حکم نمایم تا کلمه الله برترین باشد ( کلمة الله هی العلیا) و خداوند بعد آن نور خود را کامل گرداند ولو مجرمان از ظهور آن بیزار و ناخشنود باشند. و اگر برای کسی روشن شود خداوند به حق در نام ناصر محمد یمانی از کار و امرش خبر داده و او مردم را به سوی حق دعوت کرده و صراط مستقیم را نشان می‌دهد، ولی با وجود این از حق روگرداند؛ یعنی بعد از آگاه شدن؛ باز هم از حق روگرداند؛ حکم او با خداوند است و خدا اسرع الحاسبین...
    سوال ۱۰- فرق تو با دیگر مهدیون چیست؟
    جواب ۱۰- هرکس مردم را به سوی حق هدایت کرده وبا برهان، راه راست را به مردم نشان دهد؛ مهدی و هدایتگر مردم به راه راست است، فرقی ندارد از رسولان و انبیا باشد یا از خلفا. حتى مُحمد رسول الله -صلّى الله عليه وآله وسلّم- هم، مهدی و هدایتگر به سوی حق است چون با علم و برهان آمده از -حضرت-حق مردم را به سوی خدا هدایت می‌نمود و خداوند حق است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ} صدق الله العظيم [الشورى:٥٢].
    همه کسانی که از ذریه آدم بودند و خداوند آنان را به عنوان ائمه و پیشوای مردم برگزید تا راه راست را به آنان نشان دهند؛ مهدی هستند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أئمة يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآياتنَا يُوقِنُونَ} صدق الله العظيم [السجدة:٢٤].
    و برای همین من دوازدهمین امام از اهل بیت مطهر؛ مهدی منتظر آخرین خلیفه خدا هستم وسلامٌ على المُرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين..
    أخوك الإمام المهديّ إلى الحقّ وإلى صراطٍ مُستقيمٍ الناصر لما جاء به مُحمد رسول الله رحمة للعالمين ناصر مُحمد اليماني.
    ــــــــــــــــــــــــ

    اقتباس المشاركة 3893 من موضوع سلسلة حوارات بين الإمام المهديّ والمدعو طريد حول الإمامة وفتوى وحي التفهيم ..


    ( سلسلة حوارات بين الإمام المهديّ والمدعو طريد حول الإمامة وفتوى وحي التفهيم )

    - 1 -
    الإمام ناصر محمد اليماني
    26 - محرّم - 1430 هـ
    23 - 01 - 2009 مـ
    08:02 مساءً
    ـــــــــــــــــــــ



    ما هي أدلّتك على أنّك إمامٌ؟ ..

    بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على محمد وآله الطيّبين الطاهرين والتّابعين للحقّ إلى يوم الدين، وبعد..

    ســ 1 : السؤال الأول ماذا يعني لك إمام؟
    جــ 1 : أخي الكريم جعلني الله إماماً للمتّقين أدعو إلى الله على بصيرةٍ منه كتاب الله وسُنّة رسوله الحقّ، وجعلني الله للمتقين إماماً، تصديقاً لقول الله تعالى: {وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا} صدق الله العظيم [الفرقان:74].

    ســ 2 : ما هي أدلتك على أنّك إمامٌ؟
    جــ 2 : أدلّتي على أنّ الله جعلني للناس إماماً أن زادني بسطةً في العلم على كافة علماء الأمّة فلا يجادلني عالِم من القرآن إلا أقمت عليه الحجّة من مُحكم القرآن حتى يُسلّم تسليماً، وبسطة العلم جعلها الله برهان الخلافة من أول خليفة آدم إلى خاتم خلفاء الله أجمعين الإمام المهديّ الحقّ من ربّ العالمين، وبما أنّ الله اصطفى آدم خليفةً في الأرض ولذلك زاده بسطةً في العلم على الملائكة الذين كانت لهم نظرةً أخرى في اصطفاء آدم، ومن ثمّ أقام الله عليهم الحجّة فعلّم آدم الأسماء كُلها ثمّ قال لملائكته: {فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَـٰؤُلَاءِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٣١﴾ قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا ۖ إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ﴿٣٢﴾ قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَائِهِمْ} صدق الله العظيم [البقرة:31-32-33].

    وهنا ثبتت خلافة آدم فإنّ الله زاده بسطةً في العلم على الملائكة أجمعين ليجعل الله ذلك برهان الخلافة والمُلك، والله هو مالك الملك يؤتي مُلكه من يشاء ولا يحقّ للملائكة ولا للجنّ ولا للإنس إلا السمع والطاعة لخليفة ربّهم، ولا يجوز لأحدٍ أن يختار خليفة الله من دونه حتى ولو كان من الأنبياء فلا يجوز له لأنّ الذي يختصّ باصطفاء خليفة الله هو مالك المُلك الذي يؤتي ملكه من يشاء، وانظر لطالوت خليفة الله في بني إسرائيل فإنّ نبيّهم ليس هو من اختاره حين قالوا لنبيٍّ لهم أن يولّي عليهم قائداً يقودهم في سبيل الله، وقال الله تعالى: {وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّـهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا ۚ قَالُوا أَنَّىٰ يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ ۚ قَالَ إِنَّ اللَّـهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ ۖ وَاللَّـهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاءُ ۚ وَاللَّـهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴿٢٤٧﴾} صدق الله العظيم [البقرة].

    ومن ثمّ نعلم من خلال هذه الآيات المُحكمات أنّ شأن اصطفاء الخليفة يختصّ به مالك الملك الذي يؤتي ملكه من يشاء، وكذلك علّم الله النّاس كيف يعلمون خليفة الله عليهم وهو أنّ الله سوف يؤيّده ببرهان الخلافة عليهم فيزيد من اصطفاه عليهم ملكاً أن يزيده بسطةً في العلم عليهم أجمعين وذلك لكي يحكم بينهم بما أنزل الله كما يُعلّمه الله، وإذا كان الإمام ناصر محمد اليماني هو حقاً خليفة الله في الأرض اصطفاه الله ربّ العالمين فحتماً لا بُدّ أن يزيده بسطةً في العلم على كافّة علماء المسلمين حتى يحكم بينهم في جميع ما كانوا فيه يختلفون بسلطان العلم من كتاب الله وسُنّة رسوله الحقّ.

    ســ 3 : ومن نصَّبك إماماً؟
    جــ 3 : نصَّبني الله مالك الملك الذي يؤتي ملكه من يشاء تصديقاً لناموس الخلافة في الكتاب في قول الله تعالى: {قَالَ إِنَّ اللَّـهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ ۖ وَاللَّـهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاءُ ۚ وَاللَّـهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ} صدق الله العظيم [البقرة:247].

    ســ 4 : ماذا يعني يمانيّ وكيف يمكنك اثبات أنّك يمانيٌّ؟
    جــ 4 : يماني من اليمن كما مصري من مصر أو فلسطيني من فلسطين، وأما إثبات أنيّ يمانيٌّ لأنّي يمانيٌّ من اليمن وفي اليمن، وأبي يمانيّ وجدّي يمانيّ وسيدي يمانيّ كابراً عن كابرٍ.

    ســ 5 : ماذا يعني لك المهديّ؟
    جــ 5 : أي إنّني أدعو على صراطٍ مستقيم، وأهدي المسلمين إلى الحقّ في جميع ما كانوا فيه يختلفون، وأهدي النّاس أجمعين إلى الحقّ فأدلّهم عليه بالحقّ بسلطان العلم من ربّ العالمين من مُحكم القرآن العظيم.

    ســ 6 : ومن الذي هداك؟
    جــ 6 : هداني ربّي الذي اصطفاني وجعلني بآياته من الموقنين، تصديقاً لقول الله تعالى: {وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا ۖ وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ ﴿٢٤﴾} صدق الله العظيم [السجدة].

    ســ 7 : وكيف اهتديت؟
    جــ 7 : اهتديت للحقّ بعد أن كنت باحثاً عن الحقّ وتمنّيت اتّباع الحقّ لأنّي لا أريد غير الحقّ فهداني الحقّ إليه، تصديقاً لوعده بالحقّ في قوله تعالى: {وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّـهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ ﴿٦٩﴾} صدق الله العظيم [العنكبوت].

    ســ 8 : وكيف تثبت بأنّك الامام المهديّ الثاني عشر، ومَن هو الإمام الذي سبقك وأخبر عنك وعن قدومك؟
    جــ 8 : إنّي لم أكن أعلم عن شأن الأئِمّة شيئاً وكنت لا أملك من العلم إلا كعامّة النّاس من المسلمين ولست من العلماء، وذات ليلة رأيت أنّي في مركز عشرةٍ من الرجال وكانوا على شكلٍ دائريٍّ، ومن ثمّ قلت لهم دلّوني على الإمام علي بن أبي طالب، ومن ثمّ تراجع أحدهم كان أمام وجهي خطوةً إلى الخلف ثمّ خطوةً إلى الجنب وقال: ذلك الإمام علي بن أبي طالب وكان خارج دائرة العشرة، ومن ثمّ انطلقت نحوه وأمسكت يده بِيَدَي الاثنتين وقلت له: دُلّني على محمدٍ رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم، ومن ثمّ أخذني إلى عمود يتوسط الغرفة التي كنّا فيها وإذا بمحمدٍ رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم جالساً بجانبه ومُتّكِئاً بظهره إلى العمود، ومن ثمّ جثمت عليه وجعلت وجهي في عنقه وقبّلته قُبلاتٍ عديدةٍ وجلست إلى جانبه وأفتاني في شأني، ولكنّ محمداّ رسول الله يعلم أنّ الرؤيا تُخصّ صاحبها ولكنّه قال: [وما جادلك أحد من القرآن إلا غلبتَه]. انتهت الرؤيا بالحقّ.

    وعلمتُ من خلال الرؤيا أنّ العشرة الذين كانوا يحيطون بي بشكل دائريٍّ إنّما هم أئِمّة آل البيت من ذُريّة الإمام علي بن أبي طالب، وأمّا الإمام خليفة الله من بعد رسوله فكان خارج دائرة العشرة فأصبح تعدادهم أحد عشر إماماً من آل البيت، وعلمتُ أنّني الإمام الثاني عشر من آل البيت من ذُريّة الإمام علي بن أبي طالب عليه الصلاة والسلام، وكنّا جميعاً نحن ومحمدٌ رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم في بيتٍ بشكل غرفةٍ واحدةٍ كبيرةٍ والله على ما أقول شهيدٌ ووكيلٌ.

    غير إنّي أحذّرك أيّها السائل أن تُصدّق بأنّي المهديّ المُنتظَر الإمام الثاني عشر من آل البيت المطهّر ما لم تجد التصديق للرؤيا بالحقّ على الواقع الحقيقي بأنّ الله زادني بسطةً في العلم بالبيان الحقّ للذِّكر فلا يُجادلني عالِمٌ من القرآن إلا غلبتُه بسلطان العلم الحقّ المُقنع الذي لا يستطيع أن يُجادل فيه شيئاً فيُسلّمُ تسليماً إن كان يؤمن بالقرآن العظيم، وذلك لأنّ محمداً رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم قال لي في الرؤيا إنّه لن يُجادلني أحدٌ من القرآن إلا غلبتُه، بمعنى أنّه لن يُجادلني عالِمٌ من القرآن إلا غلبتُه بسلطان العلم، والحَكَمُ طاولةُ الحوار بسلطان العلم بالبيان الحقّ للذكر، فهل من مُدَّكِر ومُصدّقٌ أنّي الإمام المهديّ المُنتظَر الإمام الثاني عشر من آل البيت المطهّر؟ ولم يُعلّمني الله ورسوله بأسمائهم لأنّ أسماءهم لا تهم؛ بل الحكمة في تبيان عددهم وذلك لكي أعلم أنّي الإمام الثاني عشر من آل البيت المطهّر، ولو وُجدوا لما وسعهم إلا أن يَتَّبِعوني جميعاً، وفوق كُلّ ذي علمٍ عليم.

    ســ 9 : أنا موحِّد لله عزّ وجل وأشهد أن لا إله إلا الله فهل يتوجب علي الإيمان بك؟ ولماذا؟
    جــ 9 : بلى الإيمان بشأني ودعوتي حقٌّ مفروضٌ وشرط لكم علينا بالحقّ أن تجدوا أنّ الله أصدقني الرؤيا بالحقّ فزادني على كافة علماء المسلمين بسطة بالبيان الحقّ للذِّكر لكي ألمَّ شملَهم وأجبرَ كسرهم وأحكمَ بينهم بالحقّ في جميع ما كانوا فيه يختلفون لتكون كلمة الله هي العليا ويتمّ الله بعبده نوره ولو كره المجرمون ظُهوره، ومن أعرض عن الحقّ بعد ما تبيّن له أنّ ناصر محمد اليماني هو حقّاً جعل الله اسمه خبره وعنوان وراية أمره وأنّه يدعو إلى الحقّ ويهدي إلى صراطٍ مستقيمٍ؛ ومن أعرض عن الحقّ بعدما تبيّن له العلم فالحُكم لله وهو أسرع الحاسبين.

    ســ 10 : ما هو الفارق بينك وبين المهديّين الآخرين؟
    جــ 10 : كُلّ من يدعو إلى الحقّ ويهدي إلى صراطٍ مستقيمٍ بعلمٍ وسلطانٍ فهو مهديٌّ إلى صراطٍ مستقيمٍ سواء الرسل والأنبياء والخلفاء حتى محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم مهديٌّ إلى الحقّ لأنّه يهدي إليه بعلمٍ وسلطانٍ من الحقّ والحقّ هو الله، تصديقاً لقول الله تعالى: {وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ} صدق الله العظيم [الشورى:52].

    وكذلك كافة الذين اصطفاهم الله أئِمّة للناس من ذُريّة آدم مهديّون إلى صراطٍ مستقيمٍ، تصديقاً لقول الله تعالى: {وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا ۖ وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ ﴿٢٤﴾} صدق الله العظيم [السجدة]. ولذلك أنا الإمام الثاني عشر المهديّ المُنتظَر من أهل البيت المطهّر خاتم خُلفاء الله أجمعين، وسلامٌ على المرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين..

    أخوك الإمام المهديّ إلى الحقّ وإلى صراطٍ مستقيمٍ الناصر لما جاء به محمدٌ رسول الله رحمة للعالمين ناصر محمد اليماني.
    ________________
    اضغط هنا لقراءة البيان المقتبس..


  2. افتراضي به الطرید لجوج، امیدوارم خداوند تو را از درگاه رحمت خود نراند و به غضبش گرفتار نشوی...

    - 2 -
    الإمام ناصر محمد اليماني
    ۲۷-محرم-۱۴۳۰ هـ
    24 - 01 - 2009 مـ
    ۵-بهمن - ۱۳۸۷ ه.ش.
    01:58 صباحاً
    ـــــــــــــــــــ

    به الطرید لجوج، امیدوارم خداوند تو را از درگاه رحمت خود نراند و به غضبش گرفتار نشوی....

    بسم الله الرحمن الرحيم، وسلامٌ على المرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين، وبعد.

    به خداوند قسم در طول عمرم از پاسخ دادن به هیچ سؤالی پشیمان نشده‌ام؛ مگر به تو الطرید؛ چون به خدا تو مستحق پاسخ دادن حتی به یک سؤال از ده سؤالت نیستی و برای همین می‌گویم: حال وقت آن است که ابوحنیفه پایش را دراز کند...( ضرب المثل عربی )
    می‌بینم منکر وحی تفهیمی هستی؛ و راسخان در علم از نظر تو تنها علما هستند؛ در حالی که مقصود خداوند "اهل ذکر" است که فقهاء دانش را از ایشان می‌آموزند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ} صدق الله العظيم [النحل:٤٣].
    آنان اهل قرآن هستند؛ کسانی که خداوند بیان متشابهات قرآن را به آنان می‌آموزد تا به این وسیله برعلمای امت از نظر علمی برتری داشته باشند. آنها همان اولوالأمرها هستند که خداوند فرمان داده بعد از خدا و رسول از آنان اطاعت کنید؛ و علی رغم میل تو و امثال تو؛ آنها ائمه برگزیده‌ی خداوندند؛ و اگر با محکمات قرآن تو را ساکت نکنم؛ از آنان نیستم. پس جناب الطرید سؤالی از تو دارم؛ بیان این فرموده خداوند تعالی چیست: {وَأَجْمَعُوا أَنْ يَجْعَلُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ هَٰذَا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ} صدق الله العظيم [يوسف:١٥].؟
    و می‌دانم ؛ به خدا اگر صد سال هم منتظر شوم؛ تا زمانی که منکروحی تفهیمی خداوند به قلب باشی؛ از تو جناب الطرید هیچ جوابی نخواهم شنید. پس برهان علمی برای وحی تفهیمی را از آیات محکم قرآن عظیم برایت می‌آورم. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {فَتَلَقَّىٰ آدم مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ} صدق الله العظيم [البقرة:٣٧].
    و اما کلماتی که به آدم و همسرش القا شد؛ کلماتی بود که با وحی تفهیمی به قلب آنان نازل شد تا بعد از ظلمی که در حق خود کرده بودند آن را برزبان بیاورند. این کلماتی که با وحی تفهیمی به قلب آنان القا شد چه بود؟ این فرموده خداوند تعالی:
    {قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ} صدق الله العظيم [الأعراف:٢٣].
    از سوره یوسف هم برایت برهان می‌آورم؛ این فرموده خداوند تعالی:
    {وَأَجْمَعُوا أَنْ يَجْعَلُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ هَٰذَا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ} صدق الله العظيم [يوسف:١٥].
    خداوند با وحی تفهیمی به قلب یوسف؛ به او خبر داد که رهایش نکرده و خدا بااوست و این مکر به نفع او و تصدیق رؤیای اوست؛ خداوند چنان عزتی به یوسف عنایت خواهد کرد که برادرانش او را نشناسند و او به آنان بگوید در چاه با او چه کردند. یعنی متوجه نشوند آن کسی که در برابرشان با آنان سخن می‌گوید یوسف است؛ چون خداوند به او عزت عنایت کرده و عزیز مصر شده است. تا این که به آنان می‌گوید با او چه کرده‌اند و آن گاه برادران دریابند او برادرشان یوسف است. به بیان حق خداوند تعالی بنگر که می‌فرماید:
    {وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ هَٰذَا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ} صدق الله العظيم [يوسف:١٥].
    و بیان حق آن در این فرموده خداوند تعالی آمده است:
    {فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَيْهِ قَالُوا يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ ﴿٨٨﴾ قَالَ هَلْ عَلِمْتُمْ مَا فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَأَخِيهِ إِذْ أنتم جَاهِلُونَ ﴿٨٩﴾ قَالُوا أَإِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قَالَ أَنَا يُوسُفُ وَهَٰذَا أَخِي قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَيَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ ﴿٩٠﴾ قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنَا وَإِنْ كُنَّا لَخَاطِئِينَ ﴿٩١﴾ قَالَ لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ ﴿٩٢﴾} صدق الله العظيم [يوسف].
    برادر الطرید؛ از خدا بترس. والله از این که گفتی من به خدا نسبت دروغ داده‌ام، بسیار خشمگین شدم؛ فکر کرده‌ای این حرف آسانی است؟ تونزد خدا و خلیفه او؛ گناه بزرگی مرتکب شده و به ناحق بهتان بزرگی به مهدی منتظر پروردگار عالمیان زده‌ای. آیا نمی‌بینی او(یوسف علیه الصلاة و السلام) کارشان را به یادشان می‌آورد و آنها برادرشان یوسف را نشناخته بودند چون عزیز مصر شده بود؟ این از نظر آنان غیرممکن بود که برادرشان یوسف بزرگ مصر شود ولی مکر آنها باعث تصدیق رؤیای یوسف شد. یوسف از آن مکر ضرر نکرد و همان طور که خداوند با وحی تفهیمی در ته چاه به او وحی نموده بود؛ او را رها نکرد. خداوند به او وحی کرد این مکر باعث عزت و بزرگی او خواهد شد تا جایی که روزی به برادرانش یادآوری خواهد کرد با او چه کردند در حالی که آنها نمی‌دانند او برادرشان یوسف است؛ مگر بعد از این که یادشان آورد، آن گاه او را شناختند. یعنی قبل از این که کارشان را به یادشان بیاورد؛ او را نشناخته بودند چون یوسف عزیز مصر شده بود.
    به قلب سلیمان هم به صورت تفهیمی وحی شد تا بین طرفین دعوا حکم حق را بدهد. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَدَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ ﴿٧٨﴾ فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ...} صدق الله العظيم [الأنبياء].
    به این ترتیب سه روش وحی روشن گردید و خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ} صدق الله العظيم [الشورى:٥١].
    و اما فرموده خداوند تعالی:
    {وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا}
    همان طور که به حق برایت روشن کردیم؛ این
    وحی تفهیمی به قلب است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ}.
    و اما این که می‌فرماید:
    {مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ}
    این وحي تکلیمی( سخن گفتن) از ورای حجاب است؛ همان طور که خداوند با موسی سخن گفت:
    {وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ}

    و این از طریق جبريل عليه الصلاة والسلام است.
    اما در وحی تفهیمی باید مراقب باشی چون ممکن است این وحی تفهیمی از پروردگار عالمیان باشد و یا وسوسه‌ی شیطان رانده شده.؛ چطور برایت روشن می‌شود این از جانب خداوند رحمن است یا وسوسه‌ی شیطان؟ این با برهان علمی از قرآن روشن می‌شود. اگربا قرآن با من مجادله کردی و برایت روشن شد به ناحق به من حمله کرده‌ای و من تو را ساکت کردم تا تسلیم مطلق شوی اگر به قرآن ایمان داشته باشی ...( این یعنی وحی تفهیمی از جانب پروردگار به قلب من رسیده است). ولی اگر وحی شیطان باشد نه خداوند رحمن؛ در این صورت خداوند در برابر ناصر محمد یمانی به تو برهان عنایت می‌کند تا او را با حق ساکت کنی و او کاملا تسلیم شود؛ غرور و تعصب مرا به گناه نمی‌کشاند....ولی می‌دانم و به پروردگار عالمیان قسم؛ خواهی دید من از تو و همه‌ی علمایت دربیان قرآن عظیم؛ داناترم. که اگر نبودم؛ مهدی منتظر حق پروردگار عالمیان نیستم و میز گفتگو حکم است. الطرید به ناحق سر ما داد و فریاد مکن و به ما افترا نزن که به خدا نسبت دروغ داده‌ام ؛ جرأت کرده‌ای چنین نسبت دروغی به من بدهی...بلکه به خدا قسم کسی که آیات خدا را تکذیب می‌کند؛ تو و امثال تو هستید؛ که تصور می‌کنید برحقید و دانشی نزد شماست در حالی که هیچ چیز در دست‌تان نیست جناب طرید. سیاره عذاب از زمان‌های دور در راه است و اگر حق آمده از نزد پروردگارت را تکذیب کنی؛ چه کسی تو را ازعذاب شدید خداوند نجات خواهد داد؟ پس جناب طرید بفرمایید برای گفتگو و به ناحق لجاجت مکن. درجریان گفتگو با ادب باش و به من احترام بگذار تا احترام تو را نگاه دارم. در برابر ما تکبر مورز؛ وگرنه ما هم در برابر تو تکبر می‌کنیم؛ شدیدترین و عظیم ترین صدقه در پیشگاه پروردگار و برای قرب او این است که در برابر اهل کبر؛ تکبر بورزی. و باید بدانی خداوند با سیاره جهنم؛ سیاره عذاب دردناک مرا بر تو و امثال تو چیره خواهد کرد؛ در این بیان تدبر کن شاید از پروردگار عالمیان بترسی و قسم به خداوند بزرگ تو با امام مهدی حق پروردگارت دشمنی می‌کنی.
    وسلامٌ على المُرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين..
    و همین طور از تو دعوت می‌کنم
    که این بیان را به صورت کامل بخوانی شاید خاشع شده و یا پند گیری:
    https://albushra-islamia.net./vb/login....95c3d533437cc3

    أخوكم الإمام المهدي ناصر محمد اليماني.

    اقتباس المشاركة 3894 من موضوع سلسلة حوارات بين الإمام المهديّ والمدعو طريد حول الإمامة وفتوى وحي التفهيم ..


    - 2 -
    الإمام ناصر محمد اليماني
    27 - محرّم - 1430 هـ
    24 - 01 - 2009 مـ
    01:58 صباحاً
    ــــــــــــــــــــ



    إلى طريد العنيد، أرجو من الله أن لا يطردك من رحمته فتنال غضبه ..

    بسم الله الرحمن الرحيم، وسلامٌ على المرسَلين، والحمدُ لله ربّ العالمين، وبعد..
    والله ما عمري ندمت على إجابة أحد سألني إلا عليك يا طريد لأنك والله لا تستحق أن تُجاب على سؤالٍ واحدٍ من العشرة، لذلك أقول: آن لأبي حنيفة أن يمُدَّ رجليه.

    وكذلك أراك تُنكر وحي التّفهيم، وكذلك تجعل الراسخين في العلم هم الفقهاء؛ بل هم أهل الذكر الذي يتعلم منهم العلم الفقهاءُ. تصديقاً لقول الله تعالى: {فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ} صدق الله العظيم [النحل:43].

    وهم أهل القرآن الذين يُعلّمهم الله البيان للمُتشابه من القرآن ليجعل ذلك بسطةً في العلم على علماء الأمّة، وهم أولو الأمر الذين أمركم الله بطاعتهم بعد الله ورسوله؛ بل هم الأئمة الذين يختارهم الله برغم أنفك وأمثالك، وإن لم أخرس لسانك بمُحكم القرآن فلستُ منهم، ولسوف أوجّه إليك سؤالاً يا طريد وهو أن تأتيني ببيان قول الله تعالى: {وَأَجْمَعُوا أَن يَجْعَلُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ ۚ وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُم بِأَمْرِهِمْ هَـٰذَا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ} صدق الله العظيم [يوسف:15].

    وأعلم والله لو أنتظر مائة عام لن تجيبني عليه يا طريد شيئاً ما دُمتَ تنكر وحي التّفهيم من الله إلى القلب، ولسوف آتيك بسلطان العلم على البرهان لوحي التّفهيم من مُحكم القرآن العظيم، وقال الله تعالى: {فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ ۚ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿٣٧﴾} صدق الله العظيم [البقرة].

    فأمّا الكلمات التي تلقّاها آدم وزوجته هي كلمات بوحي التّفهيم إلى قلبيهما ما يقولان بعد أن ظلما أنفسهما، فما هي هذه الكلمات التي تلقّوها بوحي التّفهيم إلى القلب؟ وهي قول الله تعالى: {قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴿٢٣﴾} صدق الله العظيم [الأعراف].

    وكذلك آتيك ببرهان آخر في سورة يوسف وهو قول الله تعالى: {وَأَجْمَعُوا أَن يَجْعَلُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ ۚ وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُم بِأَمْرِهِمْ هَـٰذَا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ} صدق الله العظيم [يوسف:15].

    وأوحى الله إلى قلب يوسف بالتّفهيم أنّه لن يتخلى عنه وأنّ الله معه وأنّ ذلك المكر هو لصالحه لتصديق الرؤيا فيعزّه الله لدرجة أنّ يوسف سوف يُذكّرهم بأمرهم هذا الذي صنعوا به في غيابت الجبِّ وهم لا يشعرون؛ أي لا يشعرون أنّ المُتكلّم أمامهم أنّه يوسف نظراً لأنّ الله قد أعزّه وجعله عزيزَ مصر، حتى إذا ذكّرهم بما صنعوا به ومن ثمّ عرفوا أنّه أخوهم يوسف، فانظر إلى البيان الحقّ لقوله تعالى: {وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُم بِأَمْرِهِمْ هَـٰذَا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ} صدق الله العظيم [يوسف:15].

    وتجده في قول الله تعالى: {فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَيْهِ قَالُوا يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ ﴿٨٨﴾ قَالَ هَلْ عَلِمْتُم مَّا فَعَلْتُم بِيُوسُفَ وَأَخِيهِ إِذْ أَنتُمْ جَاهِلُونَ ﴿٨٩﴾ قَالُوا أَإِنَّكَ لَأَنتَ يُوسُفُ ۖ قَالَ أَنَا يُوسُفُ وَهَـٰذَا أَخِي ۖ قَدْ مَنَّ اللَّـهُ عَلَيْنَا ۖ إِنَّهُ مَن يَتَّقِ وَيَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّـهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ ﴿٩٠﴾ قَالُوا تَاللَّـهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّـهُ عَلَيْنَا وَإِن كُنَّا لَخَاطِئِينَ ﴿٩١﴾ قَالَ لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ ۖ يَغْفِرُ اللَّـهُ لَكُمْ ۖ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ ﴿٩٢﴾} صدق الله العظيم [يوسف].

    ويا أخي طريد، اِتّقِ الله.. فوالله لقد أغضبتني كثيراً بقولك أنّي كذَّبت الله، وحسبتَ ذلك هيّناً بفيك وهو عند الله وخليفته إثمٌ عظيمٌ عليك وبهتان وزورٍ كبيرٍ على المهديّ المُنتظر الحقّ من ربّ العالمين، أفلا ترى أنّه ذكّرهم بما صنعوا به وهم لا يشعرون أنّه أخوهم يوسف نظراً لأنّه عزيز مصر؟ وهذا يستحيل في نظرهم أن يصبح أخوهم يوسف عزيز مصر ولكن تصديق الرؤيا هي بسبب مكرهم، وما ضرّ يوسف مكرُهم وما تخلّى الله عنه كما أوحى إليه بوحي التّفهيم يوم ألقوه في غيابت الجبّ وأوحى الله إليه بوحي التّفهيم أنّه لن يتخلى عنه وأنّه سوف يعزّه بسبب هذا المكر حتى يذكّرهم بما صنعوا به وهم لا يشعرون أنّه أخوهم يوسف حتى إذا ذكّرهم ومن ثمّ عرفوه بمعنى أنّه قبل أن يُذكّرهم فهم لا يشعرون أنّه أخوهم يوسف نظراً لأنّه قد صار عزيز مصر.

    وكذلك وحي التّفهيم على قلب سليمان بالحكم الحقّ بين المُختصمين في قول الله تعالى: {وَدَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ ﴿٧٨﴾ فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ} صدق الله العظيم [الأنبياء:78-79].

    وكذلك بيّن طرق الوحي الثلاث في قول الله تعالى: {وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّـهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ ۚ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ ﴿٥١﴾} صدق الله العظيم [الشورى].

    فأمّا قوله تعالى: {وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّـهُ إِلَّا وَحْيًا} وهو وحي التفهيم إلى القلب كما بيّنا لك بالحقّ، وتصديقاً لقول الله تعالى: {فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ}.

    أما قوله تعالى: {مِن وَرَاءِ حِجَابٍ} وذلك وحي التّكليم من وراء حجاب كما كلّم الله موسى تكليماً {وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ ۚ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ} وذلك عن طريق جبريل عليه الصلاة والسلام.

    ولكن في وحي التّفهيم وجب أن تحذر فهو إمّا أن يكون وحي التّفهيم من ربّ العالمين وإمّا أن يكون وسوسة شيطان رجيم، فكيف يتبيّن ذلك هل هو من الرحمن أم وسوسة شيطان؟ فذلك بسلطان العلم من القرآن، فإن جادلتني من القرآن يا طريد وتبيّن لك أنّك تهجّمت علينا بغير الحقّ وأخرستُ لسانك بالحقّ حتى تُسلّم تسليماً إن كنت تؤمن بالقرآن العظيم، وإن كان الوحي آتٍ من الشيطان وليس من الرحمن فسوف يجعل الله لك السُّلطان على ناصر محمد اليماني فتخرس لسانه بالحقّ حتى يُسلّم تسليماً. ولن تأخذني العزّة بالإثم ولكنّي أعلمُ وأقسمُ بربّ العالمين لتجدني أعلمَ منك ومن كافة علمائك بالقرآن العظيم، ما لم.. فلستُ الإمام المهديّ الحقّ من ربّ العالمين، وطاولة الحوار هي الحَكَم يا طريد فلا تزبد وتربد علينا بغير الحقّ وتفتري علينا بأنّي كذَّبتُ الله وتجرّأتُ على قول هذا؛ بل والله لا يُكذِّب بآيات الله إلا أنت وأمثالك الذين يحسبون أنفسهم على شيء وأنتم لستم على شيء يا طريد، وقد جاء الأمد البعيد لكوكب العذاب فمن ذا الذي يُنقذك من بأس الله الشديد يا طريد إن كذَّبت بالحقّ من ربّك؟ فهلمّ للحوار يا طريد ولا تكن عنيداً بغير الحقّ، واكتسب الأدب في الحوار واحترمني أحترمك، ولا تتكبَّر علينا فنتكبَّر عليك؛ أشدّ وأعظم صدقة إلى الربّ وقربة إليه التكبُّر على أهل الكبر، ثمّ إنّ عليك أن تعلم أنّ الله سوف يظهرني عليك وأمثالك بكوكب جهنّم كوكب العذاب الأليم فَتَدبَّر هذا البيان لعلك تخشى الله ربّ العالمين، وأقسم بالله العظيم إنّك تُعاند الإمام المهديّ الحقّ من ربّك وسلامٌ على المرسَلين، والحمدُ لله ربّ العالمين..

    وكذلك أدعوك إلى قراءة هذا البيان كاملاً لعلك تخشى أو يحدث لك ذكرى:
    https://albushra-islamia.net./vb/login....95c3d533437cc3

    أخوكم الإمام المهديّ ناصر محمد اليمانيّ.
    _______________
    اضغط هنا لقراءة البيان المقتبس..


  3. افتراضي ایمان، ایمان یمنی است و حکمت حکمت یمنی است..

    - 3 -
    الإمام ناصر محمد اليماني
    ۲۷-محرم-۱۴۳۰ هـ
    24 - 01 - 2009 مـ
    ۵- بهمن - ۱۳۸۷ ه.ش.
    11:32 مساءً
    ـــــــــــــــــــــ


    ایمان، ایمان یمنی است و حکمت حکمت یمنی است..


    أعوذُ بالله السميعُ العليم من الشيطان الرجيم، بسم الله الرحمن الرحيم، خداوند تعالى می‌فرماید:

    {الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمَٰنُ فَاسْأَلْ بِهِ خَبِيرًا} صدق الله العظيم [الفرقان:٥٩].
    وسلامٌ على المرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين، وبعد..
    به الطرید حق‌جو و نسیم و تمام علمای مسلمین؛ شایسته نیست جز حق به خداوند نسبت بدهم و برای کسی که می‌خواهد از حق پیروی کند به حق فتوا می‌دهم بعد از خاتم الأنبیا و المرسلین محمد رسول الله - صلّى الله عليه وآله وسلّم - که رسول خداست که به سوی تمام مردم فرستاده شده؛ وحی جدید و کتاب جدید و نبی جدیدی وجود ندارد؛ و با دینی که بر خاتم الأنبیا و المرسلین نازل شد و با کامل شدن نزول قرآن عظیم؛ وحی کامل گردید. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا} صدق الله العظيم [المائدة:٣].
    چون مُحمد رسول الله - صلّى الله عليه وآله وسلّم - خاتم الأنبياء والمُرسلين است. تصديق فرموده خداوند تعالى:
    {مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَٰكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا} صدق الله العظيم [الأحزاب:٤٠].

    لذا انتظار برای این که وحی جدیدی به امام مهدی نازل شود؛عقیده‌ای باطل و برخلاف آیات محکم قرآن عظیم است و خداوند امام مهدی حق را برمی‌انگیزد تا ناصر و یاری دهنده آن چیزی باشد که با خاتم الأنبياء والمُرسلين مُحمد رسول الله - صلّى الله عليه وآله وسلّم - آمد؛ یعنی کسی اگر صحبت از وحی جدید بکند به خدا افترا زده است وکسی که به خداوند نسبت دروغ بدهد؛ امام مهدی حق پروردگار عالمیان نیست.
    و اما فتوای ما درمورد وحی تفهیمی؛ این روش تعلیم بیان حق قرآن عظیم است. من نمی‌گویم قلبم به من می‌گوید پس مرا تصدیق کنید؛ سبحان الله!! من که از جاهلان نیستم. همانا که خداوند با وحی تفهیمی؛ بیان حق قرآن را به من می‌فهماند و برهان بیانات را از خود قرآن به من یاد می‌دهد و سزاوار نیست تا زمانی که برایتان برهان علمی از خود قرآن نیاورده باشم، مرا باورو تصدیق کنید که بیان قرآن به حق از جانب خداوند الرحمن به من وحی می‌شود تا این که از قضاوت حق من در میانتان احساس ناراحتی نکرده و تسلیم آن می‌شوید اگر به قرآن عظیم ایمان دارید....
    ای علمای مذاهب و فرق مختلف اسلامی؛ من شهادت می‌دهم لا اله الا الله و شهادت می‌دهم محمدا رسول الله و شهادت می‌دهم من امام مهدی از جانب خدا با بیان حق قرآن برانگیخته و مبعوث شدم تا در تمام موارد اختلاف به حق میان شما حکم کنم و اگر نتوانستم امام مهدی حق پروردگار عالمیان نیستم. اما شما نمی‌دانید چگونه امام مهدی حق را از مهدی باطل و دروغین تشخیص دهید و برای همین درمورد او اختلاف دارید. پس بیایید تا به شما یاد داده و به حق فتوا دهم چگونه امام مهدی برانگیخته شده از جانب پروردگار عالمیان را تشخیص دهید . برای او به حق شروطی می‌گذارم به این شرح:
    این که نگوید نبی یا رسول است؛ بلکه امامی است که ناصر و یاری دهنده چیزی است که خاتم الأنبياء والمُرسلين محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم، با آن آمد. و حتما باید اسم او-اسم امام مهدی- با اسم محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم، همراهی داشته باشد برای همین خداوند این همراهی با نام محمد را در اسم پدرم نهاده است: ناصر محمد و حکمت آن در این است که حقیقت امر من در اسمم گذاشته شده باشد یعنی ناصر به آنچه که خانم الأنبياء والمُرسلين محمد صلّى الله عليه وآله وسلّم، آورده است. برای همین شما بعد از قرآن عظیم منتظر کتاب جدیدی نیستید و بعد از سنت نبوی هدایت کننده به سوی حق؛ منتظر سنت جدیدی نیستید و مهدی حق نمی‌تواند و جایز نیست چیز جدیدی که در کتاب خدا و سنت حق رسولش نیست بیاورد. مهدی حق؛ اجازه ندارد از کتاب خدا و سنت رسولش تجاوز کند و اگر از این دو پا را فراتر نهاد این یعنی وحی جدید به او می‌رسد در حالی که سزاوار نیست بعد از کامل شدن وحی و دینی که از زبان خاتم الأنبیا و المرسلین برای تمام مردم آمده است، وحی جدید نازل شود. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا} صدق الله العظيم [المائدة:٣]

    برادر گرامی جناب طرید؛ چرا می‌خواهی مهدی وحی جدیدی برایتان بیاورد؟ این عقیده مخالف آیات محکم قرآن عظیم و مخالف سنت محمد رسول الله - صلّى الله عليه وآله وسلّم - است چون بعد از قرآن کتاب جدیدی درکار نیست تا این که در یوم الدین که مردم در پیشگاه پروردگار عالمیان قرار می‌گیرند؛ تأویل کلی (کامل) آن می‌آید تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بالحقّ} صدق الله العظيم [الأعراف:٥٣]
    یعنی مردم بعد از قرآن منتظر کتاب جدیدی نیستند؛ بلکه منتظر تأویل واقعی آن در دنیا و آخرت هستند. پس برادر طرید چرا می‌خواهی بعد از محمد صلّى الله عليه وآله وسلّم؛ منتظرباشی تا مهدی با وحی جدید بیاید؟ بلکه او بیان حق قرآن مجید را از خود قرآن می‌آورد و وحی جدیدی درکارنیست.
    به خدا قسم که اگر تمام جن و انس نسبت به من کافر شوند و بگویند ناصر محمد یمانی ما تو را تصدیق و باور نمی‌کنیم مگر این که به ما بگویی خداوند به تو وحی می‌کند؛ هرگز به خدا نسبت دروغ نمی دهم ؟ همانا که کلام خداوند از سوی پروردگار به صورت مستقیم با وحی تفهیمی به قلب من می‌رسد و بیان حق آیات ذکر حکیمی است که در دستان شماست...
    برادر طرید؛ می‌بینم با وجود این که برهان آشکاری برایتان آوردم، هم چنان وحی تفهیمی به قلب را انکار می‌کنی. پس به اذن پروردگار عالمیان؛ دانش بیشتری در اختیارت می‌گذارم. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {أُولَٰئِكَ لَا خَلَاقَ لَهُمْ فِي الْآخرة وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَلَا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ} صدق الله العظيم [آل‌عمران:٧٧].
    برادر گرامی الطرید؛ اگر بخواهی به انکار "سخن گفتن با قلب‌ها" از راه وحی تفهیمی ادامه داده و اصرار کنی که وحی باید سخن گفتن با صدا وصوت باشد؛ قرآن را متناقض نشان داده‌ای! سبحان الله چگونه ممکن است در کلام خداوند تناقض وجود داشته باشد! چگونه؟ چون آیات دیگری را پیدا خواهی کرد که به تو فتوا داده و تأکید می‌کند خداوند در روز قیامت با کافران سخن می‌گوید و خداوند تعالی می‌فرماید:
    {يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُم مِّنَ الْإِنسِ ۖ وَقَالَ أَوْلِيَاؤُهُم مِّنَ الْإِنسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِي أَجَّلْتَ لَنَا ۚ قَالَ النَّارُ مَثْوَاكُمْ خَالِدِينَ فِيهَا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ ۗ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ ‎﴿١٢٨﴾} صدق الله العظيم [الأنعام].
    برادر الطرید؛ به این دو آیه بنگر؛ اگر بر فتوایت اصرار داشته باشی؛ در برابر خود به دست دشمنان خداوند برهان داده‌ای تا قرآن عظیم را تکذیب کرده وبه آن نسبت متناقض بودن بدهند و بگویند ما آیه‌ای پیدا کرده‌ایم که می‌گوید خداوند در روز قیامت با کافران سخن نمی‌گوید:
    {أُولَٰئِكَ لَا خَلَاقَ لَهُمْ فِي الْآخرة وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَلَا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ} صدق الله العظيم [آل‌عمران:٧٧].
    و سپس آیات دیگری پیدا کردیم که عکس این واز آیات محکم است و از آن چنین فهمیده می‌شود که خداوند در آخرت با آنان سخن خواهد گفت:
    {يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُم مِّنَ الْإِنسِ ۖ وَقَالَ أَوْلِيَاؤُهُم مِّنَ الْإِنسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِي أَجَّلْتَ لَنَا ۚ قَالَ النَّارُ مَثْوَاكُمْ خَالِدِينَ فِيهَا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ ۗ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ ‎﴿١٢٨﴾} صدق الله العظيم [الأنعام].
    و به این ترتیب راهی برای شیطان باز می‌کنی تا تو را وسوسه کند و بگوید:" آیا نمی‌بینی این قرآن دورغ است چون آیات آن متناقض هستند؟" اما امام مهدی در کمین آنان است و بیان حق قرآن را آورده و زبان‌های دروغ‌گو را خاموش ساخته و به آنان می‌گوید: آن چنان که یهودیان می‌گویند و کتابی با عنوان " تناقض در قرآن" نوشته‌اند؛ در کلام خداوند تناقضی وجود ندارد. سپس بیان حق فرموده خداوند تعالی را برایشان می‌آورم که می‌فرماید:
    {أُولَٰئِكَ لَا خَلَاقَ لَهُمْ فِي الْآخرة وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَلَا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ} صدق الله العظيم،
    و حق را برایشان روشن می‌کنم و برهان آشکار دال بر وحی و سخن گفتن خداوند با قلب از راه وحی تفهیمی را به آنان نشان می‌دهم. خداوند در روز قیامت با مجرمان سخن نگفته وبه ایشان نظر نمی‌کند؛ این یعنی با وحی تفهیمی با قلب آنان سخن نمی‌گوید. پروردگار با وحی تفهیمی با قلب آنان سخن نمی‌گوید وکلمات خدا را با وحی تفهیمی به قلب دریافت نمی‌کنند تا -دریابند و- رحمتش را طلب کنند؛ یعنی اتفاقی که برای آدم و حواء افتاد -القای کلمات خدا به قلبشان- برای آنان رخ نمی‌دهد تا مانند آن دو بگویند:

    {قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ} صدق الله العظيم [الأعراف:٢٣].
    و این بیان حق کلام خداوند تعالی است که می‌فرماید:
    {أُولَٰئِكَ لَا خَلَاقَ لَهُمْ فِي الْآخرة وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَلَا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ} صدق الله العظيم [آل‌ عمران:٧٧].
    و اما بیان این کلام خداوند تعالی: {وَلاَ يَنظُرُ إِلَيْهِمْ} یعنی خداوند که خودش به آنان رحم نمی‌کند ؛ انها هم از او درخواست رحمتش را نمی‌کنند؛ وعلت این که از خدا درخواست رحمتش را نمی‌کنند این است که خداوند به قلب آنها تفهیم نکرده تا از او رحمتش را طلب کنند؛ برای همین می‌بینید قلبشان از رحمت خدا مأیوس و ناامید است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ} صدق الله العظيم [الروم:١٢].
    ومعنی" یبلس" یعنی از رحمت خداوند مأیوسند. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي عَذَابِ جهنّم خَالِدُونَ ﴿٧٤﴾ لَا يُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَهُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ ﴿٧٥﴾ وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَٰكِنْ كَانُوا هُمُ الظَّالِمِينَ ﴿٧٦﴾ وَنَادَوْا يَا مَالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنَا ربّك قَالَ إِنَّكُمْ مَاكِثُونَ ﴿٧٧﴾}
    صدق الله العظيم [الزخرف].

    علت ماندن آنها چیست؟ چون از رحمت پروردگارشان مأیوسند. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَبَرَزُوا لِلَّهِ جَمِيعًا فَقَالَ الضُّعَفَاءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنتُم مُّغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذَابِ اللَّهِ مِن شَيْءٍ ۚ قَالُوا لَوْ هَدَانَا اللَّهُ لَهَدَيْنَاكُمْ ۖ سَوَاءٌ عَلَيْنَا أَجَزِعْنَا أَمْ صَبَرْنَا مَا لَنَا مِن مَّحِيصٍ ‎﴿٢١﴾} صدق الله العظيم [ابراهيم].
    و علت یأس آنها از رحمت خداوند این است که پروردگار با وحی تفهیمی با قلب‌شان سخن نگفته تا بفهمند و رحمتش را طلب نمایند. لذا چون از رحمت خدا ناامیدند؛ به درگاه خدا دعا نمی‌کنند و خواستار رحمتش نمی‌شوند. برای همین می‌بینید پروردگار را نخوانده و به آنانی التماس می‌کنند که رحمشان از خدا کمتر است.
    لذا به علت روگردانی آنها از ذکر- کتاب- پروردگارشان؛ درزندگی دنیوی او را آن چنان که باید نشناخته‌اند و در آخرت هم همان طور هستند. یعنی چون از ذکر پروردگارشان روگردانده‌اند نتوانسته‌اند او را چنان که باید بشناسند و لذا کسی که در دنیا از ذکر خداوند الرحمن روبرگرداند در زندگی دنیوی کور است و قادر به درک و شناخت الحق- یعنی خداوند- نیست؛ او روز قیامت هم کور است و نمی‌تواند نسبت به الحق - خداوند- معرفت پیدا کند و الحق خداوند است وغیر او باطل. الحق؛ معرفت خداست ومی‌بینید کسانی که در زندگی دنیوی خدا را نشناخته‌اند؛ به جای او بندگانش را می‌خوانند و این شرک به خداست. روز قیامت هم کورند؛ یعنی قادر به دین الحق نیستند و برای همین روز قیامت هم به دنبال شفیعانشان می‌گردند تا از آنها بخواهند خدا را برایشان بخوانند و یا به جای پروردگارشان از ملایکه می‌خواهند عذاب آنها کمتر شود. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَقَالَ الَّذِينَ فِي النّار لِخَزَنَةِ جهنّم ادْعُوا ربّكمْ يُخَفِّفْ عَنَّا يَوْمًا مِنَ الْعَذَابِ ﴿٤٩﴾ قَالُوا أَوَلَمْ تَكُ تَأْتِيكُمْ رُسُلُكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا بَلَىٰ قَالُوا فَادْعُوا وَمَا دُعَاءُ الْكَافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَالٍ ﴿٥٠﴾} صدق الله العظيم [غافر].
    برادر الطرید؛ ببین ملایکه به اهالی جهنم چه پاسخی می‌دهند:
    {قَالُوا فَادْعُوا وَمَا دُعَاءُ الْكَافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَالٍ} صدق الله العظيم
    کافران این سخن واضح ملایکه را نمی‌فهمند؛ ملایکه در جواب آنها به حق می‌گویند: {قَالُوا فَادْعُوا} یعنی به درگاه خدا دعا کنید و از او بخواهید به شما رحم کند؛ او بیش از ما به شما رحیم است؛ او ارحم الراحمین است؛ وچون نمی‌فهمند سخن خداوند چنین ادامه می‌یابد: {وَمَا دُعَاءُ الْكَافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَالٍ} صدق الله العظيم و گمراهی یعنی آنها باز هم از کسانی درخواست می‌کنند که رحمت‌شان از خداوند کمتر است یعنی هم چنان دربرابر حق نابینا و کورند؛ بین آنها و درخواست از پروردگارشان چه چیزی حایل شده است؟! ولی علت این که به درگاه خداوند دعا نمی‌کنند این است که خداوند با وحی تفهیمی با قلبذشان سخن نگفته تا دریابند و از او درخواست رحمت کنند؛ اگر از او طلب رحمت کنند؛ استجابت می‌کند. ببینید اهالی اعراف وقتی از خدا طلب رحمت می‌کنند؛ جواب می‌گیرند . همانا که خداوند با آنان سخن گفته تا بدانند و رحمتش را طلب کنند؛ برای همین هم آنان پروردگارشان را می‌خوانند . خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَإِذَا صُرِفَتْ أَبْصَارُهُمْ تِلْقَاءَ أَصْحَابِ النّار قَالُوا رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ} صدق الله العظيم [الأعراف:٤٧].
    به اجابت دعای آنها به درگاه پروردگارشان بنگرید:
    {ادْخُلُوا الجنّة لَا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَلَا أنتم تَحْزَنُونَ} صدق الله العظيم [الأعراف:٤٩].
    خداوند با قلب آنان از راه وحی تفهیمی سخن گفته تا بدانند از او درخواست رحمت کنند و او ارحم الراحمین است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبْعَثَ رَسُولًا{ادْخُلُوا الجنّة لَا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَلَا أنتم تَحْزَنُونَ} } صدق الله العظيم [الإسراء:١٥].
    اهالی اعراف کسانی هستند که قبل از برانگیخته شدن رسولان خدا از دنیا رفته‌اند و برای همین خداوند آنها را نه در آتش جای داده است و نه در بهشت .اهالی اعراف پیروی نکردن کافران از رسولان پروردگارشان را بر آنان خرده گرفته وبه اهالی آتش می‌گویند: {أَهَٰؤُلَاءِ الَّذِينَ أَقْسَمْتُمْ لَا يَنَالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ} صدق الله العظيم [الأعراف:٤٩].
    ومقصودشان اهالی بهشت است که حق را تصدیق کرده‌اند و تا این که متذکر رحمت خدا می‌شوند و سپس جواب دعایشان را مستقیم دریافت می‌کنند:
    {ادْخُلُوا الجنّة لَا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَلَا أنتم تَحْزَنُونَ} صدق الله العظيم [الأعراف:٤٩].
    اما مجرمان از رحمت خداوند مأیوسند و برای همین هم می‌بینید پروردگارشان را نمی‌خوانند؛ بلکه به کسانی التماس می‌کنند که رحمت‌شان از او کمتر است. هرکس چشم به رحمت مُحمد رسول الله دوخته باشد تا شفاعت اورا نزد خدا بکند؛ خدا با به حق و یقین به شها دت می‌گیرم که از کسانی است که به پروردگار عالمیان شرک آورده‌اند و رسول الله در برابر خدا به کار او نمی‌آید نه امام مهدی ونه تمام مردم هم کاری نمی‌توانند بکنند.
    می‌بینم که از راز شفاعت بی‌خبرید؛ شفاعت آن گونه که ناآگاهان تصور می‌کنند نیست. آنها خداوند را آن گونه که شایسته اوست نشناخته‌اند و برای همین منتظرند بندگان مقرب خدا شفاعتشان را بکنند. چون پروردگارشان را آن گونه که باید نشناخته‌اند؛ اگر می‌شناختند ؛ می‌دانستند او به حق ارحم الراحمین است؛ چقدر از آنان که به جای خداوند ازکسانی درخواست رحمت می‌کنند که از خدا پایین‌ترند تعجب می‌کنم؛ با این که ایمان دارند خداوند ارحم الراحمین است ولی آن گونه که باید خداوند را نشناخته‌اند؛ چطور از بندگان مقرب درخواست رحمت می‌کنند در حالی که آنها هم بندگانی مثل خودشان هستند که از خدا خوف داشته و به رحمت او امیدوار و از عذاب او درهراسند!!
    خداوند تعالی می‌فرماید:

    {قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلَا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَلَا تَحْوِيلًا ﴿٥٦﴾ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَىٰ ربّهم الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ...} صدق الله العظيم [الإسراء].
    لذا خواندن کسی غیر از خدا؛ شرک است و ظلمی بسیار بزرگ. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {وَلَا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُكَ وَلَا يَضُرُّكَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذًا مِنَ الظَّالِمِينَ ﴿١٠٦﴾ وَإِن يَمْسَسْكَ اللَّـهُ بِضُرٍّ‌ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَإِن يُرِ‌دْكَ بِخَيْرٍ‌ فَلَا رَ‌ادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ‌ الرَّ‌حِيمُ ﴿١٠٧﴾} صدق الله العظيم [يونس].
    و خداوند تعالى می‌فرماید: {قُلْ إِنَّمَا أَدْعُو ربّي وَلَا أُشْرِكُ بِهِ أَحَدًا} صدق الله العظيم [الجن:۲۰].
    و خداوند تعالى می‌فرماید:
    {وَقَالَ ربّكمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جهنّم دَاخِرِينَ ﴿٦٠﴾ اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَالنّهار مُبْصِرًا ۚ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النّاس وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النّاس لَا يَشْكُرُونَ ﴿٦١﴾ ذَٰلِكُمُ اللَّهُ ربّكمْ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّىٰ تُؤْفَكُونَ ﴿٦٢﴾ كَذَٰلِكَ يُؤْفَكُ الَّذِينَ كَانُوا بِآيات اللَّهِ يَجْحَدُونَ ﴿٦٣﴾ اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ قَرَارًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَرَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ ذَٰلِكُمُ اللَّهُ ربّكمْ فَتَبَارَكَ اللَّهُ ربّ العالمين ﴿٦٤﴾ هُوَ الْحَيُّ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدّين الْحَمْدُ لِلَّهِ ربّ العالمين ﴿٦٥﴾ قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ...} صدق الله العظيم [غافر
    ]
    ای امت اسلام؛ ای مردم جهان؛ همانا که من از شما دعوت می‌کنم خداوند یکتا را عبادت کنید و برایش شریک قایل نشوید و نسبت به شفاعت در پیشگاه خدا در روز قیامت کافر شوید. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ}
    صدق الله العظيم [البقرة:٢٥٤].

    و تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدّين ﴿٤٦﴾ حَتَّىٰ أَتَانَا الْيَقِينُ ﴿٤٧﴾ فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ ﴿٤٨﴾} صدق الله العظيم [المدثر].
    و تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {وَأَنْذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْ يُحْشَرُوا إِلَىٰ ربّهم لَيْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِيٌّ وَلَا شَفِيعٌ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ} صدق الله العظيم [الأنعام:٥١].
    ممکن است برادر الطرید یا برادر نسیم بخواهند سخن مرا قطع کرده و بگویند: " چگونه نسبت به قرآنی که فکر می‌کنی ازآن برای مردم حجت می‌اوری؛ کافری؟ مگر این فرموده خداوند تعالی نیست:
    {يَوْمَئِذٍ لَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَٰنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلًا} صدق الله العظيم [طه:١٠٩].
    و خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَىٰ وَهُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ} صدق الله العظيم [الأنبياء:٢٨]."
    پس در پاسخ آنان می‌گویم: ای قوم؛ به محکمات قرآن بیاویزید و متشابه را که از آن آگاهی ندارید فرو گذارید؛ چون اگر از آیات محکم و واضح پیروی کنید؛ نجات یافته و به صراط مستقیم هدایت شده‌اید و اگر آنها را پشت سر بیندازید و دنبال ایات دیگر بروید که ظاهر آنها به عکس ایات محکم قرآن است و هم چنان نیاز به تأویل از جانب پروردگار عالمیان دارد. شفاعت؛ همه از آن خداوند است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ شُفَعَاءَ قُلْ أَوَلَوْ كَانُوا لَا يَمْلِكُونَ شيئاً وَلَا يَعْقِلُونَ ﴿٤٣﴾ قُلْ لِلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ...} صدق الله العظيم [الزمر].
    لذا ای مردم؛ مادامی که تمام شفاعت از آن خداست؛ جز رحمت خدا شافعی برای نجات از عذابش وجود ندارد؛ اما شفیعان با پروردگارشان بر سر نعیم اعظمشان محاجه می‌کنند ؛ نعیم اعظم آنها این است که خداوند در نفس خود راضی باشد. آنها به رضوان خدا نسبت به خودشان و ورود به بهشت بسنده نمی‌کنند؛ بلکه می‌خواهند خداوند در نفس خود راضی باشد و این را نعیمی بسیار بزرگ‌تر از نعیم جنت می‌داند؛ راضی بودن خداوند در نفسش را بزرگ‌تر می‌دانند. و چگونه خداوند در نفس خود راضی می‌شود؛ این که مردم را مشمول رحمت خود نماید؛ و اینجاست که ناگهان شفاعت از سوی خدا تحقق می یابد
    و خداوند تعالی می‌فرماید:
    وَلَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّىٰ إِذَا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَاذَا قَالَ ربّكمْ قَالُوا الحقّ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ} صدق الله العظيم [سبأ:٢٣].
    أخوكم الإمام ناصر محمد اليماني.

    اقتباس المشاركة 3895 من موضوع سلسلة حوارات بين الإمام المهديّ والمدعو طريد حول الإمامة وفتوى وحي التفهيم ..

    - 3 -
    الإمام ناصر محمد اليماني
    27 - محرّم - 1430 هـ
    24 - 01 - 2009 مـ
    11:32 مساءً
    ـــــــــــــــــــــ



    الإيمان يمانٍ والحكمة يمانيّـــة ..

    أعوذُ بالله السميع العليم من الشيطان الرجيم، بسم الله الرحمن الرحيم، قال الله تعالى: {الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۚ الرَّحْمَـٰنُ فَاسْأَلْ بِهِ خَبِيرًا ﴿٥٩﴾} صدق الله العظيم [الفرقان]. وسلامٌ على المُرسَلين، والحمدُ لله ربّ العالمين، وبعد..

    إلى الباحث عن الحقّ طريد والباحث نسيم وكافة علماء المسلمين، حقيقٌ لا أقول على الله إلا الحقّ لمن أراد أن يتّبع الحقّ فإني أُفتي بالحقّ أنّه لا وحي جديدٌ ولا كتاب جديدٌ ولا نبي جديدٌ من بعد خاتم الأنبياء والمرسَلين محمد رسول الله - صلّى الله عليه وآله وسلّم - رسول الله إلى النّاس كافة، واكتمل الوحي بالدّين على خاتم الأنبياء والمرسلين باكتمال تنزيل القرآن العظيم، تصديقاً لقول الله تعالى: {الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا} صدق الله العظيم [المائدة:3].

    وذلك لأنّ محمداً رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم هو خاتم الأنبياء والمرسَلين، تصديقاً لقول الله تعالى: {مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَـٰكِن رَّسُولَ اللَّـهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ ۗ وَكَانَ اللَّـهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا ﴿٤٠﴾} صدق الله العظيم [الأحزاب].

    إذاً عقيدتكم بانتظار وحيٍ جديدٍ يوحي به الله إلى الإمام المهديّ عقيدة باطلة تُخالف لمُحكم القرآن العظيم، وذلك لأنّ الإمام المهديّ الحقّ إنّما سيبعثه الله ناصراً لما جاء به خاتم الأنبياء والمرسَلين محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم، بمعنى أنّه لن يأتي بوحيٍ جديدٍ إلا من افترى على الله كذباً، وليس الإمام المهديّ الحقّ من ربّ العالمين من افترى على الله كذباً.

    وأما فتوانا بوحي التّفهيم فهي طريقةٌ لتعليم البيان الحقّ للقرآن العظيم ولا أقول لكم حدّثني قلبي وأريدكم أن تُصدقوني! وسبحان الله وما أنا من الجاهلين، وإنّما يوحي إليّ الله بفهم البيان الحقّ للقرآن فيُعلّمني بسلطان البيان من ذات القرآن، ولا ينبغي لكم تصديقي بأنّني حقاً أتلقّى وحي البيان من الرحمن ما لم آتِكم بُسلطان العلم من ذات القرآن حتى لا تجدوا في أنفسكم حرجاً ممّا قضيتُ بينكم بالحقّ وتُسلّموا تسليماً إن كنتم مؤمنين بالقرآن العظيم.

    ويا معشر علماء الأمّة الإسلاميّة على مُختلف فرقهم ومذاهبهم، إنّي أشهدُ أن لا إله إلا الله وأشهدُ أنّ محمداً رسول الله وأشهدُ أنّي الإمام المهديّ المبعوث من الله بالبيان الحقّ للقرآن العظيم لأحكم بينكم في جميع ما كنتم فيه تختلفون فإن لم أستطِع فلستُ الإمام المهديّ الحقّ من ربّ العالمين، ولكنّكم تجهلون كيف التمييز بين الإمام المهديّ الحقّ وبين المهديّ الباطل المُفترى ولذلك أنتم في شأنه مختلفون، فتعالوا لأعلّمكم وأفتيكم بالحقّ كيف لكم أن تعلموا الإمام المهديّ المبعوث من ربّ العالمين وأضع له شروطاً بالحقّ وهي:

    أن لا يقول أنّه نبيٌّ ولا رسولٌ بل إمامٌ ناصرٌ لما جاء به خاتم الأنبياء والمرسَلين محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم، وحتماً لا بُدّ أن يواطئ اسمه لاسم محمد رسول الله - صلّى الله عليه وآله وسلّم - في اسم الإمام المهديّ لذلك جعل الله التواطؤ للاسم محمد في اسمي في اسم أبي (ناصر مُحمد)، والحكمة من ذلك حتى يجعل الله في اسمي حقيقة على الواقع ناصراً لما جاء به خاتم الأنبياء محمد صلّى الله عليه وآله وسلّم، وذلك لأنّكم لا تنتظرون كتاباً جديداً من بعد القرآن العظيم ولا سُنّةً جديدةً من بعد سُنّة نبيّه المهديّة إلى الحقّ، ولا يجوز ولا ينبغي للمهديّ الحقّ أن يأتي بشيء جديد غير الذي يوجد في كتاب الله وسُنّة رسوله الحقّ، ولا ينبغي للمهديّ الحقّ أن يتجاوز كتاب الله وسُنّة رسوله شيئاً فإن تجاوز فهذا يعني أنّه يقصد بأنّهُ يُوحى إليه ولكنّه لا ينبغي له أن يُوحى إليه شيء بعد اكتمال وحي الدّين للناس أجمعين على لسان خاتم الأنبياء والمُرسَلين، تصديقاً لقول الله تعالى: {الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا} صدق الله العظيم [المائدة:3].

    فلماذا تريد أخي الكريم طريد أن يأتيكم المهديّ بوحيٍ جديدٍ؟ فهذه عقيدة مخالفة لمُحكم القرآن العظيم ومخالفة لسُنّة محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم وذلك لأنّه لا كتاب جديدٌ من بعد القرآن حتى يأتي تأويله الكُلّيّ في يوم الدّين يوم يقوم النّاس لربّ العالمين، تصديقاً لقول الله تعالى: {هَلْ يَنظُرُونَ إِلَّا تَأْوِيلَهُ ۚ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِن قَبْلُ قَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ} صدق الله العظيم [الأعراف:53].

    بمعنى أنّ النّاس لا ينتظرون كتاباً جديداً من بعد القرآن بل ينتظرون تأويله على الواقع الحقيقي في الدنيا وفي الآخرة، فلماذا أخي طريد تُريد أن تنتظر مهديّاً بوحيٍ جديدٍ من بعد محمد صلّى الله عليه وآله وسلّم؟ بل البيان الحقّ للقرآن المجيد من ذات القرآن وليس بوحيٍ جديدٍ.
    تالله لو كفر بشأني الإنس والجنّ وقالوا يا ناصر مُحمد اليماني إنّنا لا نُصدّقك حتى تخبرنا أنّ الله يوحي إليك لَما افتريتُ على الله كذباً، وإنّما يوحى إليّ بالتّكليم من ربّي مباشرةً إلى قلبي بوحي التّفهيم بالبيان الحقّ لما بين أيديكم من آيات الذِّكر الحكيم.

    ولا أزال أراك تُنكر أخي (طريد) وحيَ التّكليم إلى القلب برغم ما آتيناك من السلطان المبين على ذلك، ونزيدك علماً بإذن الله ربّ العالمين. وقال الله تعالى: {أُولَـٰئِكَ لَا خَلَاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّـهُ وَلَا يَنظُرُ إِلَيْهِمْ} صدق الله العظيم [آل‌عمران:77].

    فإذا استمرَرْت أخي طريد في إنكار التّكليم بوحي التّفهيم إلى القلوب وأصرَرْت بأنّه لا بُدّ أن يكون التّكليم بالصوت فسوف تجعل بين القرآن تناقضاً! وسبحان الله أن يكون تناقضاً في كلامه! وذلك لأنّك سوف تجد آياتٍ أخرى تفتيك وتؤكد لك أنّ الله يُكلّم الكافرين يوم القيامة، وقال الله تعالى: {وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُم مِّنَ الْإِنسِ ۖ وَقَالَ أَوْلِيَاؤُهُم مِّنَ الْإِنسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِي أَجَّلْتَ لَنَا ۚ قَالَ النَّارُ مَثْوَاكُمْ خَالِدِينَ فِيهَا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّـهُ ۗ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ ﴿١٢٨﴾} صدق الله العظيم [الأنعام].

    إذاً أخي طريد فانظر للآيتين إذا أصررت على فتواك فسوف تجعل لأعداء الله عليك سُلطاناً فَيُكَذِّبون بالقرآن العظيم ويَصِفونه بالتناقض ومن ثمّ يقولون وجدنا آيةً تنفي تكليم الله للكافرين يوم القيامة وهي: {أُولَـٰئِكَ لَا خَلَاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّـهُ وَلَا يَنظُرُ إِلَيْهِمْ} صدق الله العظيم [آل‌عمران:77].

    ومن ثمّ وجدنا آيات أُخر عكس ذلك وهن مُحكمات وتفيد أنّه سوف يُكلمهم في الآخرة وهي: {وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُم مِّنَ الْإِنسِ ۖ وَقَالَ أَوْلِيَاؤُهُم مِّنَ الْإِنسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِي أَجَّلْتَ لَنَا ۚ قَالَ النَّارُ مَثْوَاكُمْ خَالِدِينَ فِيهَا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّـهُ ۗ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ ﴿١٢٨﴾} صدق الله العظيم [الأنعام].

    ومن ثمّ تجعل للشيطان عليك سبيلاً فيأتيك فيوسوس لك ويقول لك: "ألا ترى أنّ هذا القرآن مُفترًى نظراً للتناقض بين آياته؟". ولكنّ الإمام المهديّ لهم لبالمرصاد يأتيهم بالبيان الحقّ للقرآن فيخرس ألسنة المُكذّبين وأقول لهم: لا يوجد تناقض في كلام الله كما يدَّعي ذلك اليهود وكتبوا بياناً بعنوان (تناقض القرآن) ومن ثمّ آتيهم بالبيان الحقّ لقول الله تعالى: {أُولَـٰئِكَ لَا خَلَاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّـهُ وَلَا يَنظُرُ إِلَيْهِمْ} صدق الله العظيم، فأبيّن لهم الحقّ والبرهان المبين لوحي التّكليم إلى القلب بالتّفهيم؛ ولكنّ المجرمين لا يُكلمهم الله يوم القيامة ولا ينظر إليهم أي لا يُكلمهم بوحي التّفهيم إلى قلوبهم فيتلقّون التّكليم من ربّهم بالتّفهيم إلى قلوبهم ليسألوه رحمته كما تلقّى آدم وحواء فيقولون كمثل قولهم: {قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴿٢٣﴾} صدق الله العظيم [الأعراف]. وهذا هو البيان الحقّ لقوله تعالى: {أُولَـٰئِكَ لَا خَلَاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّـهُ وَلَا يَنظُرُ إِلَيْهِمْ} صدق الله العظيم [آل‌ عمران:77].

    وأما البيان لقوله تعالى: {وَلَا يَنظُرُ إِلَيْهِمْ} أي ولا يرحمهم من ذات نفسه وهم لم يسألوه رحمته، وسبب عدم سؤالهم رحمة ربّهم لأنّ الله لم يُكلّم قلوبهم أن يسألوه رحمته ولذلك تجد قلوبهم مُبلِسةً يائسةً من رحمة الله، تصديقاً لقول الله تعالى: {وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ ﴿١٢﴾} صدق الله العظيم [الروم].

    ومعنى قوله يُبلس أي ييأسوا من رحمة الله، وقال الله تعالى: {إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي عَذَابِ جَهَنَّمَ خَالِدُونَ ﴿٧٤﴾ لَا يُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَهُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ ﴿٧٥﴾ وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَـٰكِن كَانُوا هُمُ الظَّالِمِينَ ﴿٧٦﴾ وَنَادَوْا يَا مَالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنَا رَبُّكَ ۖ قَالَ إِنَّكُم مَّاكِثُونَ ﴿٧٧﴾} صدق الله العظيم [الزخرف].

    فما سبب مكوثهم؟ وذلك لأنّهم يائسون من رحمة ربّهم، وقال الله تعالى: {وَبَرَزُوا لِلَّـهِ جَمِيعًا فَقَالَ الضُّعَفَاءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنتُم مُّغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذَابِ اللَّـهِ مِن شَيْءٍ ۚ قَالُوا لَوْ هَدَانَا اللَّـهُ لَهَدَيْنَاكُمْ ۖ سَوَاءٌ عَلَيْنَا أَجَزِعْنَا أَمْ صَبَرْنَا مَا لَنَا مِن مَّحِيصٍ ﴿٢١﴾} صدق الله العظيم [ابراهيم].

    وسبب يأسهم من رحمة الله وذلك لأنّ الله لم يُكلمهم بوحي التّفهيم إلى قلوبهم ليسألوه رحمته، ولذلك لم يدعوا الله أن يرحمهم لأنّهم من رحمته يائسون، ولذلك لا يدعون ربّهم وتجدهم يلتمسون الرحمة ممّن هم أدنى رحمةً من الله. إذاً هم لا يزالون كما كانوا في الدنيا بسبب إعراضهم عن ذكر ربّهم فلم يقدّروا الله حقّ قدره في الدُنيا أي لم يعرفوه حقّ معرفته في الدنيا نظراً لإعراضهم عن ذكر ربّهم، وكذلك من أعرض عن ذِكر الرحمن في الدنيا فهو أعمى في الدنيا عن معرفة الحقّ وكذلك يأتي يوم القيامة أعمى عن معرفة الحقّ، والحقّ هو الله وما دونه باطل؛ بل الحقّ هو معرفة الله والذين لم يعرفوا الله في الدنيا فتجدونهم يدعون من دونه عباده وذلك هو الشرك بالله، وكذلك يوم القيامة أعمى أي فهم عُميان عن الحقّ، وكذلك يأتون يوم القيامة فيبحثون عن شفعائهم لِيَدعُوْهُم أن يدْعُوْا الله، أو يدْعُوْا ملائكته من دون ربّهم أن يُخفّف عنهم، وقال الله تعالى: {وَقَالَ الَّذِينَ فِي النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّكُمْ يُخَفِّفْ عَنَّا يَوْمًا مِّنَ الْعَذَابِ ﴿٤٩﴾ قَالُوا أَوَلَمْ تَكُ تَأْتِيكُمْ رُسُلُكُم بِالْبَيِّنَاتِ ۖ قَالُوا بَلَىٰ ۚ قَالُوا فَادْعُوا ۗ وَمَا دُعَاءُ الْكَافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَالٍ ﴿٥٠﴾} صدق الله العظيم [غافر].

    فانظر أخي طريد لقول الملائكة لأصحاب جهنم: {قَالُوا فَادْعُوا ۗ وَمَا دُعَاءُ الْكَافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَالٍ} صدق الله العظيم، فلم يفقه الكفار هذا القول الواضح من الملائكة، والملائكة ردّوا عليهم بالحقّ: {قَالُوا فَادْعُوا} أي ادعوا الله أن يرحمكم فهو أرحم بكم مِنّا وهو أرحم الراحمين، ولذلك كان التعليق هو قوله تعالى: {وَمَا دُعَاءُ الْكَافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَالٍ} صدق الله العظيم، والضلال أنّهم لا يزالون يدعون من هم أدنى رحمة من الله؛ إذاً هم لا يزالون عُمياناً عن الحقّ، فما هو الحائل بينهم وبين دعاء ربّهم؟ ولكن سبب عدم دُعائهم لربّهم هو لأنّ الله لم يُكلّمهم بالتّفهيم إلى قلوبهم أن يسألوه رحمته ولو سألوه رحمته لأجابهم، فانظر لأهل الأعراف حين سألوا الله رحمته أجابهم وإنّما كلّمهم الله أن يسألوه رحمته ولذلك دعوا ربّهم، وقال الله تعالى: {وَإِذَا صُرِفَتْ أَبْصَارُهُمْ تِلْقَاءَ أَصْحَابِ النَّارِ قَالُوا رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ﴿٤٧﴾} صدق الله العظيم [الأعراف].

    ومن ثمّ انظروا لإجابة دعائهم من ربّهم: {ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لَا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَلَا أَنتُمْ تَحْزَنُونَ} صدق الله العظيم [الأعراف:49].

    وأولئك كلّمهم الله بوحي التّفهيم إلى قلوبهم أن يسألوه رحمته فأجابهم وهو أرحم الراحمين، تصديقاً لقول الله تعالى: {وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبْعَثَ رَسُولًا} صدق الله العظيم [الإسراء:15].

    وأصحاب الأعراف هم من الذين يموتون قبل مبعث رسُل الله إليهم ولذلك لم يجعلهم الله في ناره ولم يجعلهم في جنّته، وكذلك استنكروا على الكفار عدم الاتّباع لرسول ربّهم، وقال أهل الأعراف لأهل النّار: {أَهَـٰؤُلَاءِ الَّذِينَ أَقْسَمْتُمْ لَا يَنَالُهُمُ اللَّـهُ بِرَحْمَةٍ} صدق الله العظيم [الأعراف:49]. ويقصدون أهل الجنّة الذين صَدَّقوا بالحقّ حتى إذا ذكروا رحمة الله ومن ثمّ جاءت الإجابة لدعائهم مباشرة: {ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لَا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَلَا أَنتُمْ تَحْزَنُونَ} صدق الله العظيم [الأعراف:49].

    أما المجرمون فهم من رحمة الله مبلسون ولذلك لا تجدهم دعوا ربّهم؛ بل يلتمسون الرحمة ممّن دونه، ومن التمس الرّحمة من محمدٍ رسول الله أن يشفع له فأشهدُ لله شهادة الحقّ اليقين أنّه لمِن المشركين بالله ربّ العالمين ولن يُغني عنه من الله شيئاً ولا الإمام المهديّ ولا النّاس أجمعين.

    وسرّ الشفاعة أراكم لا تحيطون به وليس كما يزعم الذين لا يعلمون ولم يُقدّروا الله حقّ قدره فهم ينتظرون الشفاعة من عباده المقرّبين وذلك لأنّهم لم يعرفوا ربّهم حقّ معرفته فيجدون أنّه حقاً أرحم الراحمين، فيا عجبي للذين يلتمسون الرحمة ممّن هم أدنى رحمة من الله برغم أنّهم يؤمنون أنّ الله أرحم الراحمين ولكنّهم ما قدروا الله حقّ قدره، فكيف يدعون عبادَ الله المُقرّبين وهم عبادٌ أمثالهم يخشون الله ويرجون رحمته ويخافون عذابه؟ وقال الله تعالى: {قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ فَلَا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنكُمْ وَلَا تَحْوِيلًا ﴿٥٦﴾ أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَىٰ رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ} صدق الله العظيم [الإسراء:56-57].

    إذاً دعاء أحدٍ من دون الله شرك وظلم عظيم، تصديقاً لقول الله تعالى: {وَلَا تَدْعُ مِن دُونِ اللَّـهِ مَا لَا يَنفَعُكَ وَلَا يَضُرُّكَ ۖ فَإِن فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذًا مِّنَ الظَّالِمِينَ ﴿١٠٦﴾ وَإِن يَمْسَسْكَ اللَّـهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ ۖ وَإِن يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلَا رَادَّ لِفَضْلِهِ ۚ يُصِيبُ بِهِ مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ ۚ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ﴿١٠٧﴾} صدق الله العظيم [يونس].

    وقال الله تعالى: {قُلْ إِنَّمَا أَدْعُو رَبِّي وَلَا أُشْرِكُ بِهِ أَحَدًا ﴿٢٠﴾} صدق الله العظيم [الجن].

    وقال الله تعالى: {وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ ۚ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ ﴿٦٠﴾ اللَّـهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا ۚ إِنَّ اللَّـهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ ﴿٦١﴾ ذَٰلِكُمُ اللَّـهُ رَبُّكُمْ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ لَّا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ فَأَنَّىٰ تُؤْفَكُونَ ﴿٦٢﴾ كَذَٰلِكَ يُؤْفَكُ الَّذِينَ كَانُوا بِآيَاتِ اللَّـهِ يَجْحَدُونَ ﴿٦٣﴾ اللَّـهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ قَرَارًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَرَزَقَكُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ ۚ ذَٰلِكُمُ اللَّـهُ رَبُّكُمْ ۖ فَتَبَارَكَ اللَّـهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ ﴿٦٤﴾ هُوَ الْحَيُّ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ ۗ الْحَمْدُ لِلَّـهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿٦٥﴾ قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ} صدق الله العظيم [غافر:60 إلى 66].

    ويا معشر أمّة الإسلام والنّاس أجمعين، إنّما أدعوكم إلى عبادة الله وحده لا شريك له والكفر بالشفعاء بين يدي الله يوم القيامة، تصديقاً لقول الله تعالى: {يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لَّا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ ۗ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿٢٥٤﴾} صدق الله العظيم [البقرة].

    وتصديقاً لقول الله تعالى: {وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ ﴿٤٦﴾ حَتَّىٰ أَتَانَا الْيَقِينُ ﴿٤٧﴾ فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ ﴿٤٨﴾} صدق الله العظيم [المدثر].

    وتصديقاً لقول الله تعالى: {وَأَنذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَن يُحْشَرُوا إِلَىٰ رَبِّهِمْ ۙ لَيْسَ لَهُم مِّن دُونِهِ وَلِيٌّ وَلَا شَفِيعٌ لَّعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ ﴿٥١﴾} صدق الله العظيم [الأنعام].

    ولربّما يودّ أن يُقاطعنى الأخ طريد أو الأخ نسيم ويقولون: "كيف تكفر بالقرآن الذي تزعم أنك تُحاج النّاس به؟ ألم يقل الله تعالى: {يَوْمَئِذٍ لَّا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَـٰنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلًا ﴿١٠٩﴾} صدق الله العظيم [طه].

    وقال الله تعالى: {وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَىٰ وَهُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ} صدق الله العظيم [الأنبياء:28].

    ومن ثمّ أردّ عليهم وأقول لهم: "يا قوم استمسكوا بالمُحكم وذروا المتشابه الذي لا تحيطون به علماً، وذلك لأنّكم إن اتّبعتم المُحكم الواضح والبيّن فقد نجيتم وهُديتم إلى صراطٍ مستقيمٍ، وإن نبذتموه وراء ظهوركم واتّبعتم آيات أخرى تعاكس المُحكم في ظاهرها ولا تزال بحاجة للتأويل من ربّ العالمين بل الشفاعة لله جميعاً، تصديقاً لقول الله تعالى: {أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّـهِ شُفَعَاءَ ۚ قُلْ أَوَلَوْ كَانُوا لَا يَمْلِكُونَ شَيْئًا وَلَا يَعْقِلُونَ ﴿٤٣﴾ قُل لِّلَّـهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا ۖ لَّهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ} صدق الله العظيم [الزمر:43-44].

    إذاً يا قوم ما دامت لله الشفاعة جميعاً فليس لكم غير رحمة الله تشفع لكم من عذابه، أما الشُفعاء إنّما يُحاجّون ربّهم في نعيمهم الأعظم وهو أن يكون راضياً في نفسه ولم يكتفوا برضوان الله عليهم ودخولهم جنّته بل يريدون الله هو راضياً في نفسه ويرون ذلك نعيماً أعظمَ من جنّة النّعيم أن يكون الله راضياً في نفسه، وكيف يكون الله راضياً في نفسه؟ حتى يدخل النّاس في رحمته ومن ثمّ تأتي الشفاعة من الله فجأة، وقال الله تعالى: {وَلَا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ ۚ حَتَّىٰ إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ ۖ قَالُوا الْحَقَّ ۖ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ ﴿٢٣﴾} صدق الله العظيم [سبأ].

    أخوكم الإمام ناصر محمد اليماني.
    ______________
    اضغط هنا لقراءة البيان المقتبس..


  4. افتراضي برادر حق‌جو الطرید؛ توضیحات بیشتری برایت می‌آوریم.. ..

    - 4 -
    الإمام ناصر محمد اليماني
    28 - محرّم - 1430 هـ
    25 - 01 - 2009 مـ
    ۶- بهمن - ۱۳۸۷ ه.ش.
    08:31 مساءً
    ــــــــــــــــــــــ


    برادر حق‌جو الطرید؛ توضیحات بیشتری برایت می‌آوریم.. ..


    بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على خاتم الأنبياء والمُرسلين، وبعد..
    برادر گرامی؛ وحی تفهیمی می‌تواند از خداوند الرحمن الرحیم باشد و یا وسوسه شیطان رجیم؛ و چگونه برایت روشن می‌شود وحی خداوند الرحم است نه وسوسه‌ی شیطان؟ برهان علمی که خداوند به من آموخته و از آیات محکم قرآن است برای تو و دیگران این امررا روشن می‌کند. قبل از این که معلومات بیشتری در اختیارتان بگذارم؛ می‌خواهم بدانی کسی که به من خبر داد خداوند علم کتاب را به من عنایت خواهد کرد؛ محمد رسول الله - صلّى الله عليه وآله وسلّم - بود که در خواب و در جریان رؤیای حق مرا از این امر آگاه نمود و بعد آن بود که من بدون این که خودم بخواهم؛ قرآن را می فهمیدم؛ و پروردگارم برهان علمی برای بیان قرآن را از خود قرآن به من یاد می‌دهد و من با کلام خدا با شما محاجه می‌کنم نه سخنان خودم. اگر من غیر از قرآن برهان بیاورم و بگویم خدا به من چنین وحی کرده؛ تو حق داری با من محاجه کرده و بگویی: از کجا می‌دانی این سخنانی که به عنوان حجت برایمان می‌اوری از نزد خداوند است؟ اما برادر من جناب الطرید؛ من با کلام حقی که از نزد خداوند امده است-قرآن - با تو محاجه کرده و برهان علمی را از قرآن عظیم برایت می‌اورم. پس برایت روشن می‌شود که من با کلامی که از نزد خدا آمده حجت می‌اورم چون برهان علمی را از آیات محکم قرآن ارائه می‌نماید و قرآن هم که از نزد خداوند آمده ؛ پس چرا بناحق در مورد برهان علمی من شک وتردید می‌کنی؟ اجازه نداری درآن هیچ شکی بکنی چون من با کلام خدا با شما محاجه می‌کنم .حرف جدیدی نمی‌گویم که بخواهی بگردی و از مصدر وحی مطمئن شوی؛ چون وحی جدید نیست بلکه کلام خداوند است که از آیات محکم قرآن عظیم آورده می‌شود.

    و اما در مورد وسوسه‌ی شیطان برایت مثالی می‌آورم. مثلا کسی بگوید مهدی منتظر است و روح محمد رسول الله - صلّى الله عليه وآله وسلّم - باز گشته و در بدن او سکونت دارد و از زبان او با مردم سخن می‌گوید و این فرموده خداوند تعالی را به عنوان دلیل مطرح کند:
    {إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ القرآن لَرَادُّكَ إِلَىٰ مَعَادٍ} صدق الله العظيم [القصص:٨٥].
    اما برهان او برای این چنین بیانی؛ حق نیست و برهانش از خود قرآن نمی‌باشد،بلکه وسوسه شیطان است که چنین چیزی را به او وحی کرده و دلیل آن را این فرموده خداوند تعالی قرار داده: {إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ القرآن لَرَادُّكَ إِلَىٰ مَعَادٍ} صدق الله العظيم [القصص:٨٥]
    پس برایت روشن می‌شود این وسوسه‌ی شیطان رجیم است تا به ناحق به خدا نسبت دهد. امام اگر بیان حق این فرموده خداوند تعالی را از من سؤال کنی :
    {إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ القرآن لَرَادُّكَ إِلَىٰ مَعَادٍ} صدق الله العظيم [القصص:٨٥].

    بیان حق آن را برایت خواهم آورد و می‌گویم:
    مقصود از معاد؛ بازگشتن ایشان به مکه است؛ بعد از این که رسول الله با خوف و نگرانی از مکه خارج شد؛ خداوند به او فرمان هجرت و وعده‌ی فتحی آشکار داد؛ سپس معاد(بازگشت) پیروزمندانه به مکه رخ داد و خدا فتحی آشکار نصیب ایشان نمود؛ نصرت عزت‌مندانه‌ای که از نزد پروردگار عالمیان بود. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا ﴿١﴾ لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا ﴿٢﴾ وَيَنْصُرَكَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِيزًا ﴿٣﴾ هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَعَ إِيمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا ﴿٤﴾} صدق الله العظيم [الفتح].
    و تصدیق فرموده خداوند تعالى:
    {لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا} صدق الله العظيم [الفتح:١٨].
    و این معاد(بازگشت) پیروزمندانه به مکه بود و با نصرت خداوند عزیز با سری برافراشته وارد مکه شد درحالی که پیش از آن با ترس و نگرانی از آن خارج شده بود. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثنين إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَىٰ وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ} صدق الله العظيم [التوبة:٤٠].
    پس روشن گردید معاد بازگشت پیروزمندانه به مکه است ولی شیطان برخی از کسانی که گرفتار مس شیطان شدهاند را وسوسه کرده و به آنان وحی می‌کند روح رسول الله به جسد او بازگشته است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ القرآن لَرَادُّكَ إِلَىٰ مَعَادٍ} صدق الله العظيم،

    و برایتان روشن می‌شود تفسیر شیطانی مخالف عقل و منطق است. این مکر شیطان است تا بسیاری از کسانی که با مس شیطان بیمار شده‌اند ادعا کنند مهدی منتظرند؛ و وقتی مهدی منتظر حق آمد؛ مسلمانان بگویند ما از این دروغ‌ها خسته شدیم؛ هرروز مهدی منتظر جدیدی برای ما ظهور می‌کند.
    و متأسفانه بسیاری از کسانی که خداوند فرقان به آنان عنایت نفرموده؛ گمان می‌کنند ناصر محمد یمانی هم که می‌گوید امام مهدی است؛ مسّ شیطان رجیم او را آشفته کرده و در او سرگردان است؛ چون اشخاصی را می‌شناسند که ادعای مهدویت کرده و سپس روشن می‌شود مسّ شیطان رجیم در آنان سرگردان است و حکم می‌کنند که ناصر محمد یمانی هم از آنان است و در بیان حقی که برای قرآن عظیم می آورد، تدبر نمی‌کنند. اگر درحکم کردن در باره‌ی ما اندکی تأمل می‌کردند و در بیانات حق قرآن عظیم تدبر می‌نمودند؛ می‌دیدند که حق است و از جانب پروردگار آمده است؛ البته اگر تدبر و تفکر می‌کردند... و سپس می‌فهمیدند ناصر محمد یمانی مجنون نیست؛ بلکه امام مهدی حقی است که منتظر او هستند و از انصار پیشگام برگزیده می‌شدند؛ که از خالص‌ترین انسان‌ها و بهترین آفریده‌های خدا هستند و در دوران گفتگو قبل از ظهور او را تصدیق نموده‌اند.
    درمورد تعالیم خداوند به بندگانش با وحی تفهیمی ، برهان دیگر هم برایت خواهیم آورد . برای مثال نبی الله یعقوب... وقتی فرزندانش بازگشته وخبر دادند عزیز مصر به آنها آذوقه نخواهد داد و گفته است اگر برادر پدری دیگری را که دارند با خود نیاورند؛ دیگر نزد او نروند؛ نبی الله یعقوب حرف آنها را باور نکرد مگر بعد از این که بارهایشان را گشود ودید؛ اموالی که به مصربرده بودند در بارشان باقی است. پس خداوند با وحی تفهیمی به قلب نبی خود یعقوب فهماند که عزیز مصر پسر او یوسف است. یعقوب چیزی به آنها نگفت و بعد از گرفتن عهدی محکم ازآنان اجازه داد آن برادر را با خود ببرند. یعقوب می‌خواست به یوسف فرصت دهد تا بتواند با برادرش به تنهایی سخن گفته و به او بشارت دهد که عزیز مصر،برادرش یوسف است. پس به فرزندانش گفت تا همگی از یک در وارد نشوند؛ بلکه از درهای مختلف و پراکنده وارد شوند و تظاهر کرد از ترس حسد-مردمان- چنین توصیه‌ای کرده ولی می‌خواست به مقصود خود برسد و آن هم دادن فرصت به یوسف بود تا در زمانی آنها از درهای پراکنده وارد می‌شدند با برادرش به تنهایی سخن گفته و به او بشارت دهد. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {وَلَمَّا دَخَلُوا مِنْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُمْ مَا كَانَ يُغْنِي عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا حَاجَةً فِي نَفْسِ يَعْقُوبَ قَضَاهَا وَإِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِمَا عَلَّمْنَاهُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النّاس لَا يَعْلَمُونَ} صدق الله العظيم [يوسف:٦٨].
    ولی هیچ کس نمی‌تواند یقین داشته باشد که وحی تفهیمی از نزد خداست مگر این که برهانی داشته باشد که قلبش را مطمئن سازد. نبی الله یعقوب شادمان ومسرور منتظر باز آمدن بنیامین بود تا بشارت بدهد یوسف پسرش زنده و روزی خواراست و عزیز مصر گردیده ولی وقتی فرزندانش بازگشتند؛ اتفاقی غیز منتظره افتاد که صدمه‌ای بزرگ به او بود!او منتظر بود بشارت آورده شود که عزیز مصر؛ پسر او یوسف است و برای همین باز به خاطر یوسف گرفتار حزن و اندوه شد. برای همین خداوند تعالی می‌فرماید:
    وَتَوَلَّىٰ عَنْهُمْ وَقَالَ يَا أَسَفَىٰ عَلَىٰ يُوسُفَ وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ} صدق الله العظيم [يوسف:٨٤]
    این شوک و صدمه از صدمه‌ای که باراول خورده بود؛ شدیدتر بود چون وقتی برادران گفتند گرگ یوسف را خورده؛ یعقوب می‌دانست دروغ می‌گویند:
    {بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنفُسُكُمْ أَمْرً‌ا فَصَبْرٌ‌ جَمِيلٌ} [يوسف:۸۳]،
    اما یعقوب از قافله‌ای که فرزندانش با آن سفر کرده بودند تحقیق کرد تا از بی‌گناهی فرزندانش که می‌گفتند پسرش سرقت کرده مطمئن شود؛ و آنها شاهد بودند جام پادشاه در بار او پیدا شد. یعقوب دانست پسرش دزدی نکرده و خداوند با وحی تفهیمی او را آگاه کرد که این حیله‌ی یوسف بوده تا برادرش را از آنها بگیرد پس برای یعقوب آشکار شد عزیز مصرکه برادرشان را از آنها گرفته؛ همان یوسف است و به آنان گفت از خدا چیزی را می‌داند که آنان نمی‌دانند یعنی عزیز مصر همان برادرشان یوسف است. پس به آنان فرمان داد به مصر بازگشته و به دنبال یوسف و برادرش بگردند. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَتَوَلَّىٰ عَنْهُمْ وَقَالَ يَا أَسَفَىٰ عَلَىٰ يُوسُفَ وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ ﴿٨٤﴾ قَالُوا تَاللَّهِ تَفْتَأُ تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتَّىٰ تَكُونَ حَرَضًا أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهَالِكِينَ ﴿٨٥﴾ قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿٨٦﴾ يَا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَأَخِيهِ وَلَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ ﴿٨٧﴾} صدق الله العظيم [يوسف].
    ولی آنها که به مصر برگشتند؛ از عزیز مصر نپرسیدند آیا او برادرشان یوسف است یا خیر؛ چون از نظر آنها غیرممکن بود تا این که به نزد او رفتند و گفتند:
    {فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَيْهِ قَالُوا يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ ﴿٨٨﴾ قَالَ هَلْ عَلِمْتُمْ مَا فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَأَخِيهِ إِذْ أنتم جَاهِلُونَ ﴿٨٩﴾ قَالُوا أَإِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قَالَ أَنَا يُوسُفُ وَهَٰذَا أَخِي قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَيَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ ﴿٩٠﴾} صدق الله العظيم [يوسف].
    وقتی با بشارت به سوی یعقوب بازگشتند؛ بنگرید که او به فرزندانش چه گفت؛ او به آنها گفته بود عزیز مصر برادرشان یوسف است و برای همین به آنها می‌گوید نگفتم من از خدا چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید و این که عزیز مصر برادر آنان یوسف است ولی آنها نپذیرفتند. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {فَلَمَّا أَنْ جَاءَ الْبَشِيرُ أَلْقَاهُ عَلَىٰ وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيرًا قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿٩٦﴾ قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ ﴿٩٧﴾} صدق الله العظيم [يوسف].
    پس برایتان روشن شد حاجتی که در نفس یعقوب بود و انجام شد؛ چه بود و همین طور وحی تفهیمی از نزد خدا برای شما روشن گشت {وَإِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِّمَا عَلَّمْنَاهُ} [يوسف:۶۸]،
    و حقیقت این است که کسی که وحی تفهیمی به او القا می‌شود؛ اگر برای آن چه که به قلبش نازل شده؛ درعالم واقعیات برهان حقیقی نداشته باشد؛ نمی‌تواند به آن یقین کند؛ مثل همین برهانی که از آیات قرآن عظیم درمورد این وحی برایتان آوردیم . و چه کسی این را به من آموخته است؟ ایا ناصر محمد یمانی در کتاب‌های تفسیر آن را خوانده ؟ ولی بسیاری از تفاسیر من از قرآن مخالف تمام تفاسیر این کتاب‌هاست! ولی حق است و از جانب پروردگار عالمیان.
    لذا برای من و شما روشن شد این وحی ازنزد خداوند رحمن است نه شیطان؛ برادر الطرید خدا تو را حفظ کند و به صراط مستقیم هدایت نماید تا حق را حق ببینی و پیروی از آن را روزیت شود و من دیگر از قدر و منزلت تو نمی کاهم چون دریافتم تو واقعا به دنبال حق هستی و غیر از حق نمی‌خواهی؛ پس سؤال کن که به اذن خدا وند عزیز و وهاب از کتاب پاسخ می‌گیری.
    وسلامٌ على المرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين.
    أخوك الإمام المهدي ناصر مُحمد اليماني.


    اقتباس المشاركة 3896 من موضوع سلسلة حوارات بين الإمام المهديّ والمدعو طريد حول الإمامة وفتوى وحي التفهيم ..



    - 4 -
    الإمام ناصر محمد اليماني
    28 - محرّم - 1430 هـ
    25 - 01 - 2009 مـ
    08:31 مساءً
    ــــــــــــــــــــــ



    إلى أخي الكريم الباحث عن الحقّ طريد إليك المزيد ..

    بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على خاتم الأنبياء والمرسلين، وبعد..
    أخي الكريم إنّ وحي التّفهيم إمّا أن يكون من الرحمن الرحيم وإمّا أن يكون وسوسة شيطانٍ رجيمٍ، فكيف يتبيّن لك إنّه وحيٌ من الرحمن وليس وسوسة شيطانٍ؟ إن ذلك يتبيّن لك وللآخرين من سلطان العلم الذي علّمني الله إيّاه في مُحكم القرآن العظيم، وقبل أن نخوض في المزيد من العلم أريد أن أحيطك علماً بأنّ الذي أخبرني بأنّ الله سوف يُؤتيني علم الكتاب أنّه محمد رسول الله - صلّى الله عليه وآله وسلّم - في رؤيا حقّ في المنام ومن بعد ذلك فإذا أنا أفهم القرآن رغم أنفي، وعلّمني ربّي سلطان العلم من ذات القرآن فأحاجّكم بكلام الله وليس بكلام من عندي، ولو أتيتك بسلطان من غير القرآن وقلت أوحى به الله إليّ فهنا يحقُّ لك أن تُحاجّني وتقول: وما يدريك أنّ هذا الكلام الذي تُحاجّنا به من عند الله؟ ولكنّي يا أخ طريد أحاجّك بكلام حقٍّ من عند الله وآتيك بسلطان العلم من مُحكم القرآن، فتبيّن لك أنّي أحاجّك بكلام من عند الله لأنّ السلطان آتيكم به من مُحكم القرآن والقرآن جاء من عند الله فلِمَ الشك والريبة بغير الحقّ في سُلطان علمي؟ ولا يجوز لك أن تشكّ فيه شيئاً لأني أحاجّكم بكلام الله وليس بكلامٍ جديدٍ حتى تبحث وتتأكد من مصدر الوحي، لأنّه ليس وحياً جديداً بل كلام الله آتيكم به من مُحكم القرآن العظيم.

    وأما وسوسة الشيطان فسوف أضرب لك على ذلك مثلاً رجلٌ يقول إنّه المهديّ المنتظر وأن روح محمدٍ رسول الله - صلّى الله عليه وآله وسلّم - عادت وسكنت فيه ليخاطب النّاس بلسانه ومن ثمّ يأتي بدليل قوله تعالى: {إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَىٰ مَعَادٍ} صدق الله العظيم [القصص:85].

    وهذا سُلطانه بالبيان بغير الحقّ من غير سلطان لبيانه من ذات القرآن بل وسوسة شيطان يوحي إليه بذلك ويعلمه بالدليل أنّه قول الله تعالى: {إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَىٰ مَعَادٍ} صدق الله العظيم، فيتبيّن لك أنّه ليس الإمام المهديّ وأنّ ذلك وسوسة شيطان رجيم ليقول على الله بغير الحقّ، ولكن لو سألتني عن البيان الحقّ لقول الله تعالى: {إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَىٰ مَعَادٍ} صدق الله العظيم؛ فسوف آتيك بالبيان الحقّ وأقول لك: إنّ المعاد هو الرجوع إلى مكّة بعد أن خرج منها خائفاً يترقّب وأمره الله بالهجرة ووعده بالفتح المُبين ثمّ جاء المعاد إلى مكّة بالفتح المُبين ونصرٍ عزيزٍ من ربّ العالمين، تصديقاً لقول الله تعالى: {إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا ﴿١﴾ لِّيَغْفِرَ لَكَ اللَّـهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا ﴿٢﴾ وَيَنصُرَكَ اللَّـهُ نَصْرًا عَزِيزًا ﴿٣﴾ هُوَ الَّذِي أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَّعَ إِيمَانِهِمْ ۗ وَلِلَّـهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ وَكَانَ اللَّـهُ عَلِيمًا حَكِيمًا ﴿٤﴾} صدق الله العظيم [الفتح].

    وتصديقاً لقول الله تعالى: {لَّقَدْ رَضِيَ اللَّـهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا ﴿١٨﴾} صدق الله العظيم [الفتح].

    وذلك هو معاد النّصر إلى مكّة فيدخلها مرفوع الرأس بنصرٍ من الله عزيزٍ بعد أن خرج منها خائفاً يترقب، وقال الله تعالى: {إِلَّا تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّـهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّـهَ مَعَنَا ۖ فَأَنزَلَ اللَّـهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَىٰ ۗ وَكَلِمَةُ اللَّـهِ هِيَ الْعُلْيَا ۗ وَاللَّـهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿٤٠﴾} صدق الله العظيم [التوبة].

    فيتبيّن أنّ المعاد هو الرجوع إلى مكّة منتصراً ولكنّ الشيطان يوسوس لبعض الممسوسين بوحي شيطانٍ رجيمٍ أنّه روح رسول الله عادت إلى جسده، تصديقاً لقول الله تعالى: {إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَىٰ مَعَادٍ} صدق الله العظيم، ويتبيّن لكم أنّ التفسير الشيطاني يأتي مخالفاً للعقل والمنطق وهذا مكر من الشياطين أن يوسوسوا لكثيرٍ من المرضى أنّه المهديّ المنتظر وذلك حتى إذا جاءكم المهديّ المنتظر الحقّ فيقول المسلمون: "قد سئمنا هذا الافتراء فكل يومٍ يظهر لنا مهديٌّ منتظرٌ جديدٌ".

    وللأسف ظنّ كثيرٌ من الذين لم يجعل الله لهم فرقاناً أنّ ناصر محمد اليماني الذي يقول أنّه الإمام المهديّ إنّما يتخبّطه مسّ شيطانٍ رجيمٍ نظراً لأنّهم قد عرفوا أشخاصاً يدّعون المهديّة ومن ثمّ يتبيّن لهم أنّهُ يتخبطهم مسّ شيطانٍ رجيمٍ وحكموا أنّ ناصر محمد اليماني ليس إلا مثلهم ولم يتدبّروا البيان الحقّ للقرآن العظيم، ولو تأنّوا في الحكم علينا ومن ثمّ يتدبرون البيان الحقّ للقرآن العظيم فسوف يجدونه الحقّ من ربّهم لو تدبّروا وتفكّروا فسوف يعلمون أنّ ناصر محمد اليماني ليس به جنونٌ بل الإمام المهديّ الحقّ الذي له ينتظرون ومن ثمّ يكونون من الأنصار السابقين الأخيار صفوة البشريّة وخير البريّة الذين صدقوا بالحوار من قبل الظهور.

    وسوف آتيك ببرهان آخر على تعليم الله الحقّ لعباده بوحي التّفهيم كمثل نبيّ الله يعقوب حين عاد أولاده وأخبروه بأنّ عزيز مصر منع عنهم الكيل فلا يقربوه مرةً أخرى حتى يأتوا بأخٍ لهم من أبيهم، ولم يُصدقهم نبيّ الله يعقوب حتى إذا فتحوا رحالهم ووجدوا بضاعتهم رُدّت إليهم ومن ثمّ أوحى الله إلى قلب نبيّه يعقوب بعلم التّفهيم أنّ عزيز مصر هو ابنه يوسف، ولم يبدِ يعقوب ذلك لهم وأذِن لهم أن يأخذوا أخاهم بعد أن أعطوه ميثاقاً غليظاً وأراد يعقوب أن يُهيّئ الفرصة ليوسف أن يُكلّم أخاه على انفراد لكي يأتيه بالبشرى أنّ عزيز مصر هو ابنه يوسف، ومن ثمّ قال لأولاده أن لا يدخلوا من بابٍ واحدٍ بل من أبوابٍ متفرقةٍ وتظاهر أنّه يخشى عليهم الحسد وهو ليس كذلك وإنّما لحاجة في نفس يعقوب قضاها وهي تهيئة الفرصة ليوسف حين يدخلون عليه من أبواب متفرقة أن يُكلّم أخاه على انفراد من إخوته لعله يأتيه بالبشرى، تصديقاً لقول الله تعالى: {وَلَمَّا دَخَلُوا مِنْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُم مَّا كَانَ يُغْنِي عَنْهُم مِّنَ اللَّـهِ مِن شَيْءٍ إِلَّا حَاجَةً فِي نَفْسِ يَعْقُوبَ قَضَاهَا ۚ وَإِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِّمَا عَلَّمْنَاهُ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ ﴿٦٨﴾} صدق الله العظيم [يوسف].

    ولكنّ وحي التّفهيم لا يستطيع أيّ شخص أن يوقن به أنّه وحيٌ من الله ما لم يجد السلطان على ذلك ليطمئنّ قلبه، وكان نبيّ الله يعقوب فرحاً مستبشراً بعودة بنيامين بالبشرى أنّ يوسف ابنه حيٌّ يرزق وأنّه عزيز مصر حتى إذا رجعوا بغير ما كان ينتظر فكانت الصدمة كُبرى! وبما أنّه كان ينتظر البشرى بأنّ عزيز مصر هو ابنه يوسف ولذلك تجدّد الحُزن على يوسف، ولذلك قال الله تعالى: {وَتَوَلَّىٰ عَنْهُمْ وَقَالَ يَا أَسَفَىٰ عَلَىٰ يُوسُفَ وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ ﴿٨٤﴾} صدق الله العظيم [يوسف].

    وكانت الصدمة أكبر من الصدمة الأولى يوم قالوا أكله الذئب لأنّه يعلم أنّهم لكاذبون؛ {بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنفُسُكُمْ أَمْرًا ۖ فَصَبْرٌ جَمِيلٌ} [يوسف:83]، ولكنّ يعقوب تحقّق من براءتهم من العير التي أقبلوا فيها وأنّ ابنه سرق كما شهدوا بإخراج صُواع الملك من رحْلِه، فعلم يعقوب أنّ ابنه لم يسرق وأَوحى الله إليه بوحي التّفهيم أنّ ذلك مكرٌ من يوسف ليأخذ أخاه منهم، ومن ثمّ صارحهم يعقوب أنّ عزيز مصر الذي أخذ منهم أخاهم أنّه هو أخوهم يوسف وأخبرهم أنّه يعلم من الله ما لا يعلمون وأنّ أخاهم يوسف هو عزيز مصر ومن ثمّ أمرهم بالعودة إلى مصر ويتحسّسوا من يوسف وأخيه، وقال الله تعالى: {وَتَوَلَّىٰ عَنْهُمْ وَقَالَ يَا أَسَفَىٰ عَلَىٰ يُوسُفَ وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ ﴿٨٤﴾ قَالُوا تَاللَّـهِ تَفْتَأُ تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتَّىٰ تَكُونَ حَرَضًا أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهَالِكِينَ ﴿٨٥﴾ قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّـهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّـهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿٨٦﴾ يَا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِن يُوسُفَ وَأَخِيهِ وَلَا تَيْأَسُوا مِن رَّوْحِ اللَّـهِ ۖ إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللَّـهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ ﴿٨٧﴾} صدق الله العظيم [يوسف].

    ولكنّهم رجعوا إلى مصر ولم يسألوا عزيز مصر هل هو أخوهم يوسف لأنّ ذلك مستحيلٌ في نظرهم حتى إذا جاءوا إليه وقالوا: {فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَيْهِ قَالُوا يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ ﴿٨٨﴾ قَالَ هَلْ عَلِمْتُم مَّا فَعَلْتُم بِيُوسُفَ وَأَخِيهِ إِذْ أَنتُمْ جَاهِلُونَ ﴿٨٩﴾ قَالُوا أَإِنَّكَ لَأَنتَ يُوسُفُ ۖ قَالَ أَنَا يُوسُفُ وَهَـٰذَا أَخِي ۖ قَدْ مَنَّ اللَّـهُ عَلَيْنَا ۖ إِنَّهُ مَن يَتَّقِ وَيَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّـهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ ﴿٩٠﴾} صدق الله العظيم [يوسف].

    فلما عادوا بالبشرى ليعقوب فانظروا لقول يعقوب لأولاده لأنّه كان يقول لأولاده أنّ عزيز مصر هو أخوهم يوسف ولذلك قال لهم ألم أقل لكم إنّي أعلم من الله ما لا تعلمون وأنّ عزيز مصر هو أخوكم يوسف وأنتم تفندون، وقال الله تعالى: {فَلَمَّا أَن جَاءَ الْبَشِيرُ أَلْقَاهُ عَلَىٰ وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيرًا ۖ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللَّـهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿٩٦﴾ قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ ﴿٩٧﴾} صدق الله العظيم [يوسف].

    ومن ثمّ تتبيّن لكم الحاجّةُ التي في نفس يعقوب قضاها ويتبيّن لكم وحي التّفهيم بالتعليق من الله {وَإِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِّمَا عَلَّمْنَاهُ} [يوسف:68]، فهل صدقت بوحي التّفهيم؟

    وحقيق لا يستطيع الذي تلقّى وحي التّفهيم أن يوقن بما جاء في قلبه من علم الشيء ما لم يكن لذلك العلم سُلطان بيّن على الواقع الحقيقي كما آتيكم بسلطان هذا الوحي من آيات القرآن العظيم، فمن الذي علّمني بذلك؟ فهل قرأه ناصر محمد اليماني في كتب التفاسير؟ ولكنّ كثيراً من تفسيري للقرآن يخالف لكافة كُتب المفسّرين! ولكنّه الحقّ من ربّ العالمين.

    إذاً يتبيّن لي ولكم أنّه وحيٌ من الله وليس من الشيطان أخي طريد، حفظك الله وهداك إلى الصراط المستقيم وأراك الحقّ حقّاً ورزقك اتّباعه، فإنّي لم أعد أُهين من قدرك شيئاً لأنّي علمت أنّك حقّاً باحث عن الحقّ ولا تريد غير الحقّ فَسَلْ تُجَبْ من الكتاب بإذن الله العزيز الوهاب.

    وسلامٌ على المُرسَلين، والحمدُ للهِ ربّ العالمين.
    أخوك الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني.
    ______________
    اضغط هنا لقراءة البيان المقتبس..


  5. افتراضي الطرید؛ باز برگشتی؟

    - 5 -
    الإمام ناصر محمد اليماني
    28 - محرّم - 1430 هـ
    25 - 01 - 2009 مـ
    ۵-بهمن-۱۳۸۷ه.ش.
    08:31 مساءً
    ــــــــــــــــ


    الطرید؛ باز برگشتی؟


    بسم الله الرحمن الرحيم، وسلامٌ على المرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين، وبعد..
    الطرید؛ چقدراز نظرمبهم گویی و جواب ندادن به بیان حق قرآن شبیه علم الجهادی. نوشتارت تهی است و خواننده هیچ استفاده‌ای از آن نمی‌کند؛ بلکه به سختی بتوان چیزی از آن فهمید؛ از بس که آشفته و بطبطة است و ربطی به موضوع ندارد.

    ای مرد؛ دعوت ما از علمای امت برای گفتگو تنها به خاطر آن است که آن چه که از بیان حق قرآن نزد ماست به آنان بیاموزیم؛ و راهی جز این نداشته باشند که یا به بیان حق قرآن اعتراف کرده و تسلیم شوند و یا بیانی را بیاورند که از نظر آنان حق بوده و با برهان ثابت کنند که از تفسیرو تأویل ناصر محمد یمانی بهتر است. اما متأسفانه من بیان‌ ایات را یکی بعد از دیگری می‌نویسم و به تفصیل آن را بیان می‌کنم ولی جرأت نمی‌کنید بگویید بیان این آیه باطل است و سپس بیان حقی برای آن بیاورید که حق‌جویان را قانع کند؛ بلکه طوری از کنار آنها می‌گذرید که انگار کورید و نمی‌بینید.! ای مرد تو را چه می‌شود؛ گاهی به نظر می‌رسد به دنبال حقی و گاهی فریب‌کاری می‌کنی" گاهی انگار تصدیق می کنی و گاهی ( بیان حق را ) تکذیب؛نمی‌خواهی به ساحل برسی؟
    گمان می‌کردم از اهالی علم و دانشی؛ ولی خیلی شبیه علم الجهادی؛ اگر خود او نباشی؛ جز اتلاف وقت چیزی از تو نمی‌بینم و تازه می‌گویی: منتظر جواب سؤال هستم. ولی من سؤالت را نفهمیدم . نمی‌دانم چه می‌خواهی؛ کجای بیانت سؤال کرده‌ای!!
    برادر؛ بیانات ناصر محمد یمانی طولانی است؛ اما مفید بوده و نوری برای سینه‌هاست؛ یا هیچ وقت درمورد کلام بی‌محتوا چیزی شنیده‌ای؟ این کلام بی‌محتواست یعنی هیچ معنی مفیدی ندارد؛ ما از وحی تفهیمی برایت گفتیم و آن را مفصل تشریح کردیم و تو حتی به یک ایه اعتراض نکردی تا بعد بیان درستتری برای آن بیاوری و آن را بهتر تشریح کنی اگر راست می‌گویی.... اما تو می‌خواهی مهدی ان طوری باشد که تو دلت می‌خواهد و دوست داری و به من نصیحت می‌کنی از هوی ( ظن و گمان ) پیروی نکنم و خودت فراموش می‌کنی؛ این تو هستی که پیرو هوی بوده و ندانسته به خداوند نسبت می‌دهی. اگر مانند یک خطیب می‌ایستادی و یک ساعت کامل سخن می‌گفتی بعد یک نفر بر در می‌ایستاد و از نمازگزاران می‌پرسید از خطبه امروز چه چیزی فهمیدید؛ حتی یک نمازگزار پیدا نمی‌شد که بفهمد الطرید چه می‌گوید! پس علمای امت که قادر به فهم حدیث باشند؛ کجایند؟ بعد از حدبث خداوند در قرآن به چه حدیثی ایمان می آورید!
    ای مرد؛ آیا نمی‌بینی چگونه برای وحی تفهیمی برهان آورده و آن را تشریح کردم؛ بعد می‌گویی:" چطور ممکن است یعقوب به فرزندانش دروغ بگوید؟" این مغالطه است و می‌خواهی یعقوب را مورد بازخواست قرار دهی که چرا به فرزندانش نگفت از درهای پراکنده وارد شوید تا به یوسف فرصت دهید تا تنها با برادرش سخن بگوید!تو را چه می‌شود؛ چگونه حکم می‌کنی؟ همانا که اودر برابر آنها وانمود کرد از حسادت دیگران بر آنان می‌ترسد و می‌خواست به هدفی که به دنبالش بود برسد خداوند از او تعریف کرده و می‌فرماید: {وَإِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِّمَا عَلَّمْنَاهُ} صدق الله العظيم [يوسف:۶۸].
    چون تو به جدال باطل خود ادامه خواهی داد؛ ولی -بدان- من در کمین تو‌ام ؛ این کار دروغ گفتن نبود؛ بلکه حکمتی داشت که به نفع آنها و یوسف و برادرش بود؛ اما تو به این تأویل ایراد گرفته و می‌گویی:" چطور یعقوب دروغ گفت" و می‌گویی: "خیر یعقوب به آنها گفت که از حسادت مردم می‌ترسد و شایسته او نیست دروغ بگوید؟"
    اما الطرید؛ این دروغ نیست؛ این حیله‌ای حق از جانب خداست؛ مانند همان اتهام دزدی است که یوسف به برادرش زد. برادرش دزدی نکرده بود ولی می‌خواست او را از برادرانش در امان نگه دارد؛ شما را چه می‌شود که انگار متوجه سخن نمی‌شوید؟ حسبی الله و نعم الوکیل.
    ما هنوز برای اثبات وحی تفهیمی دلایل زیادی داریم. اما برهان‌های زیادی که برایت آوردیم؛ باعث متذکر شدنت نشد؛ نه تکذیب کردی و نه تصدیق؛ طفره می‌روی و این تنها اتلاف وقت است؛ باشد خداوند مردمی را بیاورد که حق را بفهمند و بدانند؛ کسانی که خداوند با نور فرقان به آنان یاری کرده تا حق و باطل را تشخیص دهند .ولا قوة إلا بالله العليّ العظيم، إنا لله وإنا إليه لراجعون.
    أخوكم الإمام المهدي ناصر محمد اليماني.


    اقتباس المشاركة 3897 من موضوع سلسلة حوارات بين الإمام المهديّ والمدعو طريد حول الإمامة وفتوى وحي التفهيم ..

    - 5 -
    الإمام ناصر محمد اليماني
    28 - محرّم - 1430 هـ
    25 - 01 - 2009 مـ
    08:31 مساءً
    ــــــــــــــــ



    يا طريد عدت من جديد ؟

    بسم الله الرحمن الرحيم، وسلامٌ على المرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين، وبعد..
    وما أشبهك يا طريد بعلم الجهاد تشبهه في المراوغة وعدم التعليق على البيان الحقّ للقرآن وتكتب كلاماً فاضياً لا يستفيد القارئ من كلامك شيئاً؛ بل لا يكاد أن يفهم شيئاً، لخبطة وبطبطة ما لها أيّ علاقة بالموضوع!

    ويا رجل، ما دعوت إلى طاولة الحوار علماء الأمّة إلا لكي أعلّمهم بما لدينا من البيان الحقّ للقرآن، فلا خيار لهم فإمّا أن يعترفوا بالبيان الحقّ للقرآن فَيُسَلِّموا تسليماً وإمّا أن يأتوا بالبيان الحقّ في نظرهم فيثبتوا بالبرهان أنّه خير من تفسير ناصر محمد اليماني وأحسن تأويلا، ولكن للأسف فإنّي أكتب بيان الآية تلو الأخرى وأفصّلها تفصيلاً ولم تتجرأُوا فتقولوا بيان هذه الآية باطلٌ ومن ثمّ تأتوا بالبيان الحقّ المُقنع للباحثين عن الحقّ؛ بل تمرّون عليها مرور الأعمى! فما خطبك يا رجل فأحياناً وكأنّك تريد الحقّ وأحياناً تراوغ وأحياناً وكأنّك مصدق وأحياناً يتبيّن إنّك مكذّب ولم تَرْسُ على برّ؟! وظننتك من أهل العلم ولكنّك تشبه علم الجهاد إن لم تكن بذاتك علم الجهاد، ولا أرى منك إلا مضيعة للوقت؛ بل قلتَ: وأنا منتظر لإجابة الأسئلة. ولكنّي لم أفهم سؤالك وما تريد وأين سؤالك في بيانك!

    ويا أخي إذا كان ناصر محمد اليماني يطوّل في بياناته فهي مُفيدة ونورٌ لما في الصدور، أما أنت فهل تسمع القول كلاماً فاضياً؟ فهذا هو الكلام الفاضي أي فاضي من أيّ معنى مفيد، وقد زدناك في علم وحي التّفهيم وفصّلناه تفصيلا ولم تعترض على بيان آية واحدة ومن ثمّ تأتينا بالبيان الأحقّ لها وأشدّ تفصيلاً إن كنت من الصادقين؛ بل أنت تريد مهديّاً على كيفك أنت حسب ما تشتهيه، وتنصحني أن لا أتّبع الهوى وتنسى نفسك وأنت من يتّبع الهوى ويقول على الله ما لم يعلم، ويا ليتك تقف خطيباً وتخطب ساعةً كاملةً ومن ثمّ يقف على الباب سائل يسأل المصلّين ماذا فهموا من خطبة اليوم فلن يجد مُصلّياً واحداً فهم ما يقوله طريد! فأين علماء الأمّة الذين يفقهون الحديث؟ فبأيّ حديث بعد حديث الله في القرآن تؤمنون!

    يا رجل، أفلا ترى كم فصّلتُ لك بالبرهان في وحي التّفهيم؟ ومن ثمّ تقول: "وكيف يكذب يعقوب على أولاده؟"! وهذه هي المغالطة بذاتها، وتريد أن تُحاسب يعقوب لمَ لمْ يقُل لهم ادخلوا من أبواب متفرقةٍ حتى تتهيأ الفرصة ليوسف أن يكلم أخاه عن انفراد؟ مالك كيف تحكم؟ إنّما أظهر لهم أنّه يخشى عليهم من الحسد وهو يريد أن يقضي حاجة في نفسه وأثنى الله عليه وقال: {وَإِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِّمَا عَلَّمْنَاهُ} صدق الله العظيم [يوسف:68].

    وما دمت سوف تجادل جدالاً باطلاً ولكنّي لك لبالمرصاد فليس ذلك كذباً؛ بل هي حكمة لصالحهم ولصالح يوسف وأخيه؛ ولكنّك تطعن في التأويل وتقول: "وكيف يكذب يعقوب؟". وتقول: "بل قال لهم أنّه يخشى عليهم الحسد ولا ينبغي له أن يكذب؟". وليس الكذب هكذا يا طريد بل ذلك كيدٌ من الله بالحقّ ومثله كمثل كيد يوسف أن يتّهم أخاه بالسرقة وهو لم يسرق وذلك لكي يضمن إنقاذ أخيه من إخوته، فما خطبك لا تكاد أن تفقه قولاً؟ وحسبي الله ونعم الوكيل.

    ولا يزال لدينا علمٌ وسلطانٌ عن إثبات الحقّ لوحي التّفهيم ولكنّنا قد أتينا ببراهين كثيرة ولم تُحدث لك ذكراً، فلا كذّبت ولا صدّقت مراوغةً ومضيعةً للوقت ليس إلا، عسى الله أن يأتينا بقوم يفقهون ويعلمون الحقّ من الذين أيّدهم الله بنور الفرقان ليفرّقوا به بين الحقّ والباطل ولا قوة إلا بالله العليّ العظيم، إنّا لله وإنّا إليه لراجعون.

    أخوكم الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني.
    _______________
    اضغط هنا لقراءة البيان المقتبس..


المواضيع المتشابهه
  1. مشاركات: 1
    آخر مشاركة: 07-12-2017, 02:49 PM
  2. سلسله گفتگوهای امام در پایگاه أشراف أونلاين..
    بواسطة فاطمه في المنتدى فارسي
    مشاركات: 55
    آخر مشاركة: 09-09-2016, 08:44 PM
  3. مشاركات: 0
    آخر مشاركة: 05-05-2016, 05:32 PM
  4. مشاركات: 0
    آخر مشاركة: 12-10-2015, 12:26 AM
  5. سلسله گفتگوهای امام مهدی با علی سالم
    بواسطة فاطمه في المنتدى فارسي
    مشاركات: 4
    آخر مشاركة: 01-12-2014, 05:02 PM
ضوابط المشاركة
  • لا تستطيع إضافة مواضيع جديدة
  • لا تستطيع الرد على المواضيع
  • لا تستطيع إرفاق ملفات
  • لا تستطيع تعديل مشاركاتك
  •